منوي اصلي
موضوعات وبلاگ
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

اگر از سرهایمان کوه ها بسازند هرگز در کتاب های تاریخ نخواهند خواند "خامنه ای" تنها ماند... ------------------------------------ امام خامنه ای (مدظله العالی) : ای جوانان و ای بسیجیان عزیز ، در هر جای کشور که هستید ، این بصیرت را روز به روز افزایش دهید .
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 735
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

روزشمار محرم عاشورا ساعت فلش مذهبی سوره قرآن مهدویت امام زمان (عج)
روزشمار فاطمیه
دعای فرج اوقات شرعی ذکر روزهای هفته ذکر روزهای هفته آیه قرآن پخش زنده حرم حدیث موضوعی
پیج رنک گوگل
دعای فرج
زیارت عاشورا
ابر برچسب ها


[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]

ماجرای ملاقات یکی از علمای دین با امام زمان (عج)
 
 
یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم وغافل بودم، مشغول گریه شدم وهمچون دیوانه اطراف مسجد گردش مى کردم، تا صبح شد چون عاشقى که بعد از وصال مبتلا به هجران شود.
 
ماجرای ملاقات یکی از علمای دین با امام زمان (عج)آیت اللّه نجفى مرعشى مى گوید: (در ایّام تحصیل علوم دینى وفقه اهل بیت (ع) در نجف اشرف، شوق زیادى جهت دیدار جمال مولایمان بقیة اللّه الاعظم(عج) داشتم.


با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیّت که جمال آقا صاحب الامر (علیه السلام) را زیارت وبه این فوز بزرگ نائل شوم.
تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب، رفتنم از نجف تأخیر افتاد وهوا ابرى وبارانى بود. نزدیک مسجد سهله خندقى بود، هنگامى که به آنجا رسیدم براثر تاریکى شب وحشت وترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصاً از زیادى قطّاع الطّریق ودزدها، ناگهان صداى پایى را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس ووحشتم گردید.

به عقب برگشتم، سیّد عربى را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد وبا زبان فصیح گفت: (اى سیّد! سلامٌ علیکم).

ترس ووحشت به کلّى از وجودم رفت واطمینان وسکون نفس پیدا کردم وتعجّب آور بود که چگونه این شخص در تاریکى شدید، متوجّه سیادت من شد ودر آن حال من از این مطلب غافل بودم.
به هر حال سخن مى گفتیم ومى رفتیم. از من سؤال کرد: (قصد کجا دارى؟)
گفتم: (مسجد سهله).
فرمود: (به چه جهت؟)
گفتم: (به قصد تشرّف زیارت ولى عصر (علیه السلام)).
مقدارى که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکى است نزدیک مسجد سهله رسیدیم.
داخل مسجد شده ونماز خواندیم وبعد از دعایى که سیّد خواند که کَاَنّ با او دیوار وسنگها آن دعا را مى خواندند،احساس انقلابى عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.

بعد از دعا سیّد فرمود: (سیّد تو گرسنه اى، چه خوبست شام بخوری).
پس سفره اى را که زیر عبا داشت بیرون آورده ودر آن مثل اینکه سه قرص نان ودو یا سه خیار سبز تازه بود، کَاَنَّ تازه از باغ چیده وآن وقت چهلّه زمستان، وسرماى زننده اى بود ومن منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده است، طبق دستور آقا، شام خوردم.

سپس فرمود: (بلند شو تا به مسجد سهله برویم).
داخل مسجد شدیم، آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد ومن هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه مى کردم وبدون اختیار نماز مغرب وعشاء را به آقا اقتدا کردم ومتوجّه نبودم که این آقا کیست.

بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: (اى سیّد آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه مى روى یا در همین جا مى مانى؟)
گفتم: (مى مانم).
در وسط مسجد در مقام امام صادق (علیه السلام) نشستیم، به سیّد گفتم: (آیا چاى یا قهوه یا دخانیات میل دارى آماده کنم؟)
در جواب، کلام جامعى را فرمود: (این اموراز فضول زندگیست وما از این فضولات دوریم).
این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوى که هرگاه یادم مى آید ارکان وجودم مى لرزد.
به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید ودر این مدّت مطالبى ردّ وبدل شد که به بعضى از آنها اشاره مى کنم:
۱ - در رابطه با استخاره سخن به میان آمد، سیّد عرب فرمود: (اى سیّد با تسبیح به چه نحو استخاره مى کنى؟)
گفتم: (سه مرتبه صلوات مى فرستم وسه مرتبه مى گویم (اَسْتَخیرُاللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِیَرَةً فى عافِیَةٍ) پس قبضه اى از تسبیح را گرفته مى شمارم، اگر دو تا ماند بد است واگر یکى ماند خوب است).

ایشان فرمود: (براى این استخاره، باقى مانده اى است که به شما نرسیده وآن این است که هرگاه یکى باقى ماند فوراً حکم به خوبى استخاره نکنید؛ بلکه توقّف کنید ودوباره بر ترک عمل استخاره کنید اگر زوج آمد کشف مى شود که استخاره اوّل خوب است امّا اگر یکى آمد کشف مى شود که استخاره اوّل میانه است).

به حسب قواعد علمیّه مى بایست دلیل بخواهم وآقا جواب دهد، به جاى دقیق وباریکى رسیدیم پس به مجرّد این قول تسلیم ومنقاد شدم ودر عین حال متوجّه نیستم که این آقا کیست.

۲ - از جمله مطالب در این جلسه، تأکید سیّد عرب بر تلاوت وقرائت این سوره ها بعد از نمازهاى واجب بود: بعد از نماز صبح سوره (یس)، بعداز نماز ظهر سوره (عمّ)، بعد از نماز عصر سوره (نوح)، بعد از مغرب سوره (واقعه) وبعد از نماز عشاء سوره (ملک).
۳ - دیگر اینکه تأکید فرمودند، بر دو رکعت نماز بین مغرب وعشاء که در رکعت اوّل بعد از حمد هر سوره اى خواستى مى خوانى ودر رکعت دوّم بعد از حمد سوره واقعه را مى خوانى وفرمود: کفایت مى کند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه گذشت.
۴ - تأکید فرمود که: (بعد از نمازهاى پنجگانه این دعا را بخوان:
(اَللّهُمَ سَرّحْنى عَنِ الهُمومِ وَالْغُمُومِ ووَحْشَةَ الصّدرِ ووَسْوَسَةِ الشَّیطان بِرَحمتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ).

۵ - ودیگر تأکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهاى یومیّه خصوصاً رکعت آخر:
(اَللّهُمَ صَلِ عَلى مُحمّدٍ وَآلِ محمّد وترحَم على عجزنا واغِثْنا بحقَهم).
۶ - در تعریف وتمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقّق حلّى فرمود: (تمام آن مطابق با واقع است مگر کمى از مسائل آن).

۷ - تأکید بر خواندن قرآن وهدیه کردن ثواب آن براى شیعیانى که وارثى ندارند، یا دارند ولکن یادى از آنهانمى کنند.

۸ - تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن وسر آن را در عمّامه قرار دادن، چنانکه علماى عرب به همین نحو عمل مى کنند وفرمود: (در شرع این چنین رسیده است).
۹ - تأکید بر زیارت سیّد الشهداء (ع).

۱۰ - دعا در حقّ من وفرمود: (خدا تو را از خدمتگزاران شرع قرار دهد).

۱۱ - پرسیدم: (نمى دانم آیا عاقبت کارم خیر است وآیا من نزد صاحب شرع مقدّس روسفیدم؟)

فرمود: (عاقبت تو خیر وسعیت مشکور وروسفیدى).

گفتم: (نمى دانم آیا پدر ومادر واساتید وذوى الحقوق از من راضى هستند یا نه؟)
فرمود: (تمام آنها از تو راضى اند ودرباره ات دعا مى کنند).
استدعاى دعا کردم براى خودم که موفّق باشم براى تألیف وتصنیف. پس دعا فرمودند.
سپس خواستم از مسجد بیرون روم بخاطر حاجتى، آمدم نزد حوض که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم رسید چه شبى بود واین سیّد عرب کیست که این همه با فضیلت است؟ شاید همان مقصود ومعشوقم باشد! تا به ذهنم این معنى خطور کرد، مضطرب برگشتم وآن آقا را ندیدم وکسى هم در مسجد نبود.
یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم وغافل بودم، مشغول گریه شدم وهمچون دیوانه اطراف مسجد گردش مى کردم، تا صبح شد چون عاشقى که بعد از وصال مبتلا به هجران شود.
این بود اجمالى از تفصیل که هر وقت آن شب یادم مى آید، بهت زده مى شوم).

پی نوشت: کتاب قبسات - منتخبات ابن العلم - منتقم حقیقى




برچسب ها :

راه‌های رسیدن به باور در نماز
 
 
خداوند انسان را به گونه‌­ای خلق کرده که باورهای مادی به سادگی برای او حاصل می‌‌شود؛ به همین علت، امتحان او در این است که ارزش­‌های متعالی را نیز بفهمد و برای تبدیل آن‌ها به باور تلاش کند.
به گزارش فارس، منظور از نقش ‌اعتقادی نماز، بیان تأثیراتی است که نماز بر باورها و بینش‌های اعتقادی نمازگزار می‌گذارد، ادله نقلی متعددی وجود دارد که نماز بینش و اعتقاد انسان را تصحیح می‌کند، در روایتی از نبی مکرم اسلام(ص) نماز، سرچشمه هدایت و معرفت معرفی شده است،[۱] حجت‌الاسلام ابوالفضل ساجدی از کارشناسان مرکز تخصصی نماز درباره آثار اعتقادی نماز این گونه می‌نویسد:

هدایت هم به‌ معنای راهنمایی به ‌کار می‌رود و هم به ‌معنای راهبری و رساندن به مقصد که نماز هر دو نقش هدایتی را در بر دارد، نماز، راهنما است؛ یعنی می‌تواند هدایتگر انسان و ارائه دهنده راه سعادت به او باشد. اسرار نهفته در این عبادت، در بردارنده منشور هدایت و به ‌منزله قطب‌نمایی است که در طول شبانه­‌روز در اقیانوس طوفانی و پر خطر فرهنگ و تربیت، سمت خدا را به انسان نشان می‌دهد، از سویی نماز راهبری نیز می‌کند، تأثیرات تربیتی نماز در ابعاد و ساحت‌های مختلف انسان که در طی این نوشتار می‌آید، گویای نقش رسانندگی نماز است.

* تصحیح و تقویت اعتقادات

نقش نماز در تربیت اعتقادی، به تصحیح اعتقادات منحصر نمی‌شود؛ بلکه نماز علاوه بر تصحیح، در تثبیت و تقویت اعتقادات و عمق‌افزایی به تصدیق قلبی انسان نیز نقش کلیدی ایفا می‌کند. نماز ایمان را افزایش می‌دهد و هر اندازه نمازگزار در این مسیر پیش رود، انوار معرفت الهی را در قلب خود بیشتر می‌یابد.

عبادات به ­صورت کلی و نماز به ­صورت خاص، فهم یا علم را به باور تبدیل می‌­کند و اگر استمرار یابد انسان را به یقین می‌­رساند؛ آیه ۹۸ و ۹۹ سوره حجر[۲] به همین موضوع اشاره دارد، در آیه تصریح شده است که تسبیح خداوند، سجده و کرنش در مقابل خداوند را موجب می‌شود و عبادت خداوند یقین و باور دینی را به دنبال می‌آورد.

در زیارتنامه­‌های امامان معصوم(ع) می‌­خوانیم که آن‌ها به دلیل عبادت خدا به چنین مقامی نائل شده­‌اند، در زیارت امین الله که زیارتنامه­‌ای معتبر است و می‌­تواند برای هر یک از معصومان(ع) خوانده شود، چنین آمده است: «وَعَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ»؛ خدا را مخلصانه عبادت کردی تا آنجا که به یقین رسیدی، این فقره در زیارت رسول الله(ص) هم آمده است.

البته یقین درجاتی دارد و تا پایان عمر قابل ارتقا است؛ بنابراین عبادت خداوند نردبان تکامل است و تا انتها ضرورت دارد. البته نفس انسان تا در زندان بدن گرفتار است به دلیل محدودیت­‌های خود نمی‌­تواند به درجات بالای یقین دست یابد.[۳] بنابراین نماز در شکل‌گیری باورهای مذهبی و یقین معرفتی و همچنین در یک نگاه کلی، تحکیم نظام معنایی دینی و توحیدی نقش مهمی دارد.

باور یا عقیده از آگاهی سطحی و اولیه بسیار عمیق‌­تر است و تأثیری جدی در رفتار دارد، انسان­‌ها، غالباً در عمل، تابع باورهای خود هستند، نه تابع دانش یا فهم خود، به همین دلیل بسیاری از آموزه­‌ها و دستورالعمل­‌هایی را که می­‌دانیم و به ارزش آن اعتراف داریم عمل نمی‌­کنیم، این امر اختصاص به امور اخلاقی و معنوی ندارد، در امور جسمی هم همین­ گونه است، مثلا می‌­دانیم که نرمش صبحگاهی در هوای آزاد برای سلامت بدن مفید است؛ اما چه بسا به آن عمل نکنیم.

* راه‌های رسیدن به باور در نماز

راه­‌های متعددی برای تبدیل فهم به باور وجود دارد که به دو راه آن اشاره می‌­کنیم:

۱. مشاهده و لمس آثار مثبت عمل به آنچه می‌­دانیم، برای مثال، به بچه می­‌گوییم که آب جوش خطرناک است و او را می‌­سوزاند، او هم این را می‌فهمد در عین حال باز می‌­خواهد به آن دست بزند، اما اگر یکبار آب جوش به دستش رسید، فهم او به باور تبدیل می‌­شود؛ چون اثر آن را لمس کرده است.

۲. تکرار و تلقین درونی، برای مثال می‌­دانیم که مرده زنده نمی‌­شود؛ اما از مرده می‌ترسیم و حاضر نیستیم شب در کنار او بخوابیم یا بنشینیم؛ اما اگر به خود تلقین کنیم که او مرده است و حتی اگر حیوانات هم به او حمله کنند و او را بدرند، حرکتی نمی‌­کند؛ این تلقین‌‌ها سبب می‌­شود که ترس در انسان زائل شود، بدین ترتیب هر دانشی با مشاهده و لمس آثار آن، یا از راه تلقین و تکرار با توجه، به باور تبدیل می‌­شود.

باورهای دنیوی و مادی ما به هر دو راه در حال تقویت هستند. فهم ما نسبت به اموری همچون ارزش مادی پول، لذت ارتباط با جنس مخالف، لذت شهرت و قدرت، به هر دو راه، به سرعت تبدیل به باور می­‌شود، از یک سو آثار عملی اینها را خود لمس می‌­کنیم یا در دیگران می­‌بینیم، از سوی دیگر اینها را بسیار به خود تلقین می‌­کنیم و اگر هم به اینها نرسیده­‌ایم، تخیلشان می­ کنیم. ‌

زندگی مادی و اتصال مستمر با امور محسوس مادی سبب می‌­شود باورهای مادی در ما تقویت شود؛ بدین روی چشم دل ما یکسره توجه به مادیات داشته و دلبسته به آن می‌شود، می‌­توان گفت خداوند انسان را به گونه‌­ای خلق کرده که باورهای مادی به سادگی برای او حاصل می‌­شود؛ به همین علت، امتحان او در این است که ارزش­‌های متعالی را نیز بفهمد و برای تبدیل آن‌ها به باور تلاش کند.

با توجه به دو روش بیان شده، فهم ما نسبت به وجود خدا و قیامت به یکی از این دو راه می­‌تواند به باور تبدیل شود:

یک: درک لذت ارتباط با خدا؛ یا مشاهده آثار عبادت در زندگی.

دو: تکرار و تلقین واقعیات ناپیدا به نفس از راه توجه به عبارات و اذکار در نماز و مقید بودن به استمرار ادای این فریضه.

راه اول ممکن است به سختی حاصل شود و همه از نماز لذت نبرند؛ اما راه دوم بیشتر قابل وصول، کنترل و برنامه­‌ریزی است. البته اگر راه دوم را هم پیمودیم به تدریج به راه اول نیز نزدیک می‌­شویم، یعنی لذت ارتباط معنوی با خدا هم حاصل می­‌شود، به ­هر حال به دلیل اینکه راه دوم بیشتر مدیریت­‌پذیر است، در این باب توضیحات بیشتری را ضمن مثال عرض می­‌کنم تا نقش تلقینی تقید به نماز در حفظ و تقویت اعتقادات و احساس حضور خدا روشن شود.

فرض کنید شخصیت برجسته‌­ای چند روزی مهمان منزلی است که یک کودک ده ساله نابینا نیز در آنجا زندگی می‌­کند، در ابتدای ورود این مهمان، به کودک گفته می­‌شود که حواست باشد در حضور چنین فردی هستی؛ ادب را رعایت کن! ابتدا او توجه دارد و رعایت می­کند و اما پس از مدتی به دلیل نابینایی و بازیگوشی و در نتیجه حواس پرتی، حرکات نامناسبی انجام می‌­دهد. نماز همان یادآوری گهگاهی به این کودک است که گرچه تو این مرد عظیم را نمی­‌بینی؛ اما مواظب باش حضور او را فراموش نکنی!

از آنجا که خدا امری مادی و قابل مشاهده با چشم تن نیست، نیاز به راهکاری برای عدم غفلت از خدا داریم. کلمات و اذکار نماز تلقین کننده واقعیات برترِ فراموش شده است، انسان همیشه در معرض نسیان و غفلت است و نمازهای پنچگانه زنگی برای بیداری او از این خواب است تا بخواهد خواب او عمیق شود، وقت نماز بعدی فرا می­‌رسد، وجوب نماز در اوقات متعدد و توزیع آن در ساعات مختلف روز به این دلیل است که از غرق شدن انسان در ارزش­‌های حیوانی جلوگیری کند؛ نیز به او یاد دهد که چگونه از همین لذات مادی هم استفاده دو جانبه داشته باشد، از آن لذات بهره­‌مند شود و در عین حال آن‌ها را مقدمه تعالی معنوی خود قرار دهد.

نماز به ما کمک می­‌کند که گرد و غبار مادی‌گرایی و توجه به عالم ناسوت را کنار زنیم، چشم دل را به برترین واقعیت متعالی باز کنیم و دل به خدا سپاریم، اذکار و حرکات نماز به ­گونه­‌ای تنظیم شده که اگر انسان کمی توجه به معانی داشته باشد و متواضعانه آن را انجام دهد، انسان را در برابر تندبادهای غرائز و آمال درونی و محرک­‌های فراوان بیرونی محافظت می­‌کند.

نمازِ هر چند کم توجه، برای انسانی که در چنین شرایطی زندگی می‌کند، اگر به ارتقای اعتقادات هم نیانجامد ‌درجه­ ای از باور به خدا را در او حفظ می‌­کند و از زوال آن باز می‌­دارد، استمرار نماز در اوقات خود و توجه به خدا و جهان غیب، تکرار اذکار و تلقین آن‌ها به نفس به میزانی که با توجه قلبی همراه باشد به تدریج جایگاه خدا در قلب را ارتقا می‌‌بخشد و موجب افزایش ایمان می‌­شود.[۴]

یکی از ثمرات تلقین یاد خدا در نماز، شکوفاسازی توانایی­‌های انسان در پیوند به اقیانوس بیکران الهی است، مناسب است ابتدا به نقش تلقین در شکوفایی توانایی‌­های جسمی یا علمی توجه کنیم تا اثر تلقین در شکوفایی باورهای دینی و معنوی آشکار شود.

جوانی که توانایی‌­های جسمی یا علمی دارد، اما به دلیل برخی شکست­‌ها در ورزش یا روند تحصیلی و کاری، به یاس گراییده و استعدادهای خود را نادیده می­‌گیرد، تلقین به او کمک می‌­کند که واقعیات فراموش شده نفسانی خود را در نظر آورد و بر اساس آن خود را به حرکت درآورد، خود را باور کند، خودباوری شرط لازم فعلیت بخشی به استعدادهای خویش است.

همان گونه که تلقین توانایی‌­ها به خودباوری می‌­انجامد، تلقین وجود خدا در نماز نیز می‌تواند انسان را به خداباوری برساند. اگر نمازگزار بارها و با توجه بگوید «الله اکبر» (خداوند عظیم‌ترین موجود است)، جایگاه خدا در قلب ارتقا می‌­یابد و به تدریج بزرگی او در انسان تثبیت می‌­شود، تکرار «لااله الا الله» و «سبحان الله» نفس را آماده حیات موحدانه می‌کند.

ادای نماز موجب تکرار و تلقینِ وجود و عظمت خدا و جایگاه انسان در هستی و وظایف او می­‌شود؛ می­‌تواند درجه­‌‌ای از باور به خدا و حضور او در همه جا را در انسان ایجاد کند و انسان را از فراموشی کامل خدا باز دارد، اگر نمازگزار به معانیِ اذکار نماز و عظمت محضر خداوند توجه کند، حقیقت توحید و اصول اعتقادی را درک کرده، به هدف خلقت و کمال عبودیت نائل می‌شود. بر اساس آنچه گفته شد، چنانچه ادای نماز به تقویت اعتقادات و ایمان منجر می­شود از طرفی ترک نماز به تضعیف تدریجی ایمان نیز منتهی می­‌شود.

نماز مدرسه خود­شناسی و خداشناسی است. شناخت جایگاه صحیح خدا و انسان در جهان و باور به آنها در این مدرسه حاصل می‌‌شود، نماز اعتقادات انسان شناختی ما را اصلاح می‌­کند و ما را به خود­شناسی می­‌رساند؛ ما را متوجه نعمت­‌های الهی می‌­کند «الحمدلله رب العالمین»، نیاز مطلق ما به عبادت خدا و استعانت و کسب هدایت از او را آشکار می‌­سازد «ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم» و وابستگی تام ما به خدا را یادآور می‌­شود «بحول الله وقوته اقوم واقعد».

اصلاح باورهای انسان شناختی، ما را به معرفت نفس که برترین نوع دانش است منتهی می­‌سازد. به فرموده مولای مؤمنان علی(ع) «نال الفوز الأکبر مَن ظفر بمعرفته النفس»؛[۵] آنکه خود را شناخت به بزرگ­ترین توفیق دست یافت.

خودشناسی نیز ما را به خداشناسی رهنمون می‌­کند؛ چرا که این دو ملازم یکدیگرند، «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏»[۶]؛ آنکه خود را شناخت خدا را شناخته است! اگر خود را به درستی شناختیم، مخلوق بودن خود را در می‌­یابیم و فهم مخلوق بودن نیز ملازم پذیرش وجود خالق است. اگر قطره بودن خود و دریا بودن خدا را دریابیم نیاز اتصال قطره به دریا را نیز درمی‌­یابیم. اگر جایگاه خدا را خالق هستی و معبود دریابیم، به عبد بودن خود نیز پی­ می­‌بریم و بالاترین کمال را در عبد شایسته بودن می­‌یابیم، چرا که عبودیت، قطره را به اقیانوس بیکران الهی متصل می­‌کند و فرار از عبودیت، فرار قطره از دریاست، قطره به سادگی خشک و نابود و ناپدید می‌­شود؛ اما اگر به دریا ملحق شد جاودانه می‌شود.

نماز و یاد خدا عبادتی است که حداقلی برای آن تعیین شده؛ اما حداکثری معین نشده ندارد؛ زیرا مسیر کمال بی­‌انتهاست. متربی به میزان شوق و استعداد خود می‌تواند از این روش برای تقویت باور و تثبیت ایمان بهره گیرد.[۷]

* تفاوتی معنادار برای تارک نماز

نماز نه تنها در دنیا به تثبیت عقاید کمک می­‌کند، اثر تثبیتی نماز بر عقاید موجب استواری آن‌ها در هنگام شداید و جلوگیری از تزلزل اعتقادی در فشارهای زندگی دنیوی و اخروی نیز می‌شود،[۸] هر مسافرتی توشه‌ای ویژه خود می‌طلبد؛[۹] نماز توشه سیر اخروی، سلوک معنوی و سفر إلی الله است.[۱۰]

همان‌گونه که ادای نماز، تأثیرات مثبت اعتقادی را به همراه دارد، ترک نماز نیز مقدمات دوری از خداوند و اولیای الهی را به دنبال می‌آورد.[۱۱] به‌ جای آوردن نماز، از مهمترین شاخص‌های رفتاری مؤمن به‌ شمار می‌­رود؛[۱۲] بنابراین تارک نماز تفاوت عملی خود با کافر را از میان برداشته است،[۱۳] وجود ریشه‌هایی از کفر نظری، زمینه ارتکاب این گناه بزرگ را فراهم می‌آورد.

این نکته در روایتی از امام صادق(ع) به خوبی بیان شده است، از ایشان سؤال شد که چرا به زناکار، کافر نمی‌­گویند؛ اما تارک نماز را کافر می‌­شمارند، حضرت(ع) در جواب فرمودند: زیرا کسی که مرتکب زنا یا گناه مشابه دیگری می­‌شود، آن گناه را به­­ علت غلبه شهوت انجام می­‌دهد، ولی تارک نماز، نماز را ترک نمی‌­کند مگر به­ علت کوچک شمردن و بی­‌اهمیتی به نماز، زناکار اگر به زنا روی می‌­آورد به علت لذتی است که از او می‌­برد، او قصد لذت بردن را دارد؛ ولی کسی که تارک نماز باشد قصد لذت را ندارد، در نتیجه علت کار آن چیزی جز کوچک شمردن نماز و خدا نیست و کوچک شمردن خدا و نماز موجب کفر انسان است![۱۴]

بدین ترتیب می‌­توان گفت کسی که نماز نمی‌­خواند اعتقاداتش نسبت به خدا از زناکار سست­‌تر است، زناکار ممکن است به خدا اعتقاد داشته باشد؛ اما غلبه شهوت مانع عمل به دستور خدا شود؛ ولی تارک نماز چنان بی‌­ایمان یا مبتلا به ضعف ایمان است که حتی بدون اینکه چنین مانعی در پیش داشته باشد، دستور خدا را زیر پا می‌­نهد، بنابراین، ترک نماز شاخصی برای وجود بیماری‌های اعتقادی و نشان­‌دهنده نیاز تارک نماز به درمان شناختی است؛ زیرا در میان بیماری‌های روحی و امراض نفسانی، کمتر مرضی همچون ترک نماز اثرگذاری منفی در سعادت انسان دارد.[۱۵] توجه به عواقب ترک نماز در دنیا و آخرت و اثرات جبران ‌ناپذیری که بر جسم و روح انسان می‌گذارد،[۱۶] نقش بسزایی در درمان این بیماری مهلک دارد.

تأثیر نماز و مناسک یومیه بر تحکیم باورها در مشاهدات و مطالعات میدانی نیز تأیید شده است، کلیوفرد گیرتز، جامعه­‌شناسی معاصر است که به­ سبب مطالعه فراوان و زمان‌بر درباره اسلام، در میان جامعه‌شناسان به شهرت رسیده است، او بعد از مطالعات و مشاهدات فراوانی که درباره اسلام انجام داد به این نتیجه رسید که مناسک باورها را تقویت می‌کند. گیرتز اسلام را در غربی‌ترین نقطه اروپا یعنی مراکش و نیز در شرقی ترین نقطه آسیا یعنی جزایر مالی و جاوه مالزی مطالعه کرد و مدت‌ها برای مشاهد دقیق در بین مردم زندگی کرد و نهایتاً به این دسته بندی رسید که:

«مکانیسم ایجاد کننده ایمان، مناسک است، باور دینی در جریان مناسک ایجاد می‌شود. ... مناسک هم مفهوم کلی دینی را صورت‌بندی می‌کند و هم تکلیف مرجعیتی را مشخص می‌کند که پذیرش و حتی الزام به پذیرش این مفهوم دینی را توجیه می‌کند»[۱۷]، بدین ترتیب مناسک دینی نقشی بسزا در تقویت ایمان و باور دینی دارد و پشتوانه مناسبی برای پذیرش باورهای دینی است.

* پی‌نوشت‌ها:

[۱]. ازپیغمبر(ص) درباره نماز پرسش شد. ایشان فرمود: «لِلْمُصَلِّی... هُدًی و ایمان و نورالمعرفه»؛ برای نمازگزار است هدایت و ایمان و نور شناخت.(شیخ صدوق، خصال‏، ج ۲، ص ۶۲۲)

[۲]. فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُن مِّنَ السَّاجِدِینَ(۹۸) وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتىَ‏ یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ(۹۹).

[۳]. احتمالا وجه اینکه در برخی تفاسیر یقین در آیه به­معنی مرگ تلقی شده همین نکته باشد.

[۴]. «أنما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم آیاته زادتهم إیمانا»؛ مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل­هاشان ترسان می­گردد و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى‏شود، ایمانشان فزون­تر مى‏گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند (انفال: ۲).

[۵]. عبدالواحد تمیمى آمدی، ‏تصنیف غرر الحکم و درر الکلم‏، ص۲۳۲.

[۶]. همان، ص۵۸۸.

[۷]. پیامبر(ص): «الصلاه خیر موضوع فمن شاء استقلو من شاءاستکثر»؛ نماز بهترین چیزى است که مقرر شده است. هر که بخواهد اندک به­ جاى آورد و هر که بخواهد افزون نماید. (حجازى‏، سیدمهدى، درر­الأخبار، ص ۵۷۶)، البته جای تذکر دارد که مراد از «فان شاء استقل» حداقل در مستحبات است و گرنه واجبات قابل تقلیل نیست.

[۸]. امام صادق(ع): «ملک الموت یدفع الشیطان عن المحافظ علی الصلاهو یلقّنه شهاده ان الا اله الا الله و ان محمدا رسول الله فی تلک الحاله العظیمه»؛ فرشته مرگ، شیطان را از کسی که بر نماز محافظت داشته، می‌راند و او در آن شرایط سخت و دشوار به نمازگزار شهادت بر توحید و نبوّت را تلقین و تفهیم می‌کند.(شیخ صدوق‏، من لایحضره‌الفقیه‏، ج ۱، ص ۱۷۹)

[۹]. امام باقر(ع) فرمودند: قَامَ أَبُوذَرٍّ عِنْدَ الْکَعْبَةِ فَقَالَ أَنَا جُنْدَبُ بْنُ سَکَنٍ فَاکْتَنَفَهُ النَّاسُ فَقَالَ «"لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ أَرَادَ سَفَراً لَاتَّخَذَ فِیهِ مِنَ الزَّادِ مَا یُصْلِحُهُ فَسَفَرُ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَمَا تُرِیدُونَ فِیهِ مَا یُصْلِحُکُمْ؟!»، فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ أَرْشِدْنَا فَقَالَ «صُمْ یَوْماً شَدِیدَ الْحَرِّ لِلنُّشُورِ وَ حُجَّ حَجَّةً لِعَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ فِی سَوَادِ اللَّیْلِ لِوَحْشَةِ الْقُبُور»؛ اباذر در مقابل خانه کعبه به پا ایستاد و گفت: مردم من جندب­‌ بن­ سکن هستم، اطرافش را گرفتند، گفت: اگر شما سفرى در پیش داشته باشید هر چه زاد و توشه لازم باشد تهیه می­‌کنید، براى سفر قیامت نمی­‌خواهید زاد و توشه بردارید، یک نفر از میان جمعیت گفت: ما را راهنمایى کن. گفت: روز گرم روزه بدار براى روز قیامت و حج انجام ده براى کارهاى مهم و دو رکعت نماز در دل شب بخوان براى وحشت قبر.(مجلسى‏، بحارالأنوار، ج ‏۷۵، ص ۴۴۴)

[۱۰]. پیامبر(ص): «الصلاة... زَادُ الْمُؤْمِنِ‏ مِنَ‏ الدُّنْیَا لِلْآخِرَة»؛ هر کس نماز را عمداً ترک کند از ذمّه خدا و رسول و امانشان بیزارى جسته است.(حسین بن محمد تقى‏، نورى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۳، ص۷۷)

[۱۱]. رسول خدا(ص): «مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذِمَّةِ رَسُولِهِ»؛ هر کس نماز را عمداً ترک کند از پیمان و امان خدا و رسول و بیزارى جسته است.(شیخ صدوق‏، من لایحضره الفقیه، ج ‏۳، ص ۵۶۴)

[۱۲]. رسول خدا(ص): «خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ فِی الصَّلاةِ و بِها یَتَبَیَّنُ الکافِرُ مِنَ المُؤمِنِ وَ المُخلِصُ مِنَ المُنافِقِ»؛ خیر دنیا وآخرت در نماز است. به­سبب این است که مؤمن از کافر و مخلص از منافق شناخته می­‌شود.(تاج الدین، جامع الأخبار، ص ۷۳)

[۱۳]. رسول خدا(ص): «مَا بَیْنَ الْکُفْرِ وَ الْإِیمَانِ إِلَّا تَرْکُ الصَّلَاةِ»؛ فاصله­‌ای بین کفر و بندگى، جز ترک نماز نیست(شیخ صدوق‏، ثواب الأعمال وعقاب الأعمال، ص ۲۳۱).

[۱۴]. عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ وَ سُئِلَ مَا بَالُ الزَّانِی لَا تُسَمِّیهِ کَافِراً وَ تَارِکُ الصَّلَاةِ قَدْ تُسَمِّیهِ کَافِراً وَ مَا الْحُجَّةُ فِی ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّ الزَّانِیَ وَ مَا أَشْبَهَهُ إِنَّمَا یَفْعَلُ ذَلِکَ لِمَکَانِ الشَّهْوَةِ وَ إِنَّهَا تَغْلِبُهُ وَ تَارِکُ الصَّلَاةِ لَا یَتْرُکُهَا إِلَّا اسْتِخْفَافاً بِهَا وَ ذَلِکَ أَنَّکَ لَا تَجِدُ الزَّانِیَ یَأْتِی الْمَرْأَةَ إِلَّا وَ هُوَ مُسْتَلِذٌّ لِإِتْیَانِهِ إِیَّاهَا قَاصِداً إِلَیْهَا وَ کُلُّ مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ قَاصِداً إِلَیْهَا فَلَیْسَ یَکُونُ قَصْدُهُ لِتَرْکِهَا اللَّذَّةَ فَإِذَا انْتَفَتِ اللَّذَّةُ وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَ إِذَا وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَقَعَ الْکُفْرُ.(شیخ کلینى‏، الکافی‏، ج‏۲، ص ۳۸۶)

[۱۵]. چنانچه در روایت آمده باطل کننده دیگر اعمال انسان است: «عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِj عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلّ «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ‏»، قَالَ: تَرْکُ الصَّلَاةِ الَّذِی أَقَرَّ بِهِ. قُلْتُ: فَمَا مَوْضِعُ تَرْکِ الْعَمَلِ حِینَ یَدَعُهُ أَجْمَعَ. قَالَ: مِنْهُ الَّذِی یَدَعُ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً لَا مِنْ سُکْرٍ وَ لَا مِنْ عِلَّةٍ»؛ عبید­ بن­ زراره می­‌گوید: در مورد آیه «کسی که بعد از ایمان کافر شود عملش نابود می‌شود»، از امام صادق(ع) سؤال کردم منظور چیست؟ حضرت(ع) فرمودند: ترک نمازی که با اسلام به وجوب آن اقرار کرده است. گفتم: پس تکلیف کسی که همه واجبات را ترک کند چه می‌­شود؟ حضرت فرمود: کسی هم که بدون علت و بدون اینکه مست باشد، نماز را عمدا ترک می­‌کند، از همین قبیل است (گویا همه اعمال واجب را ترک کرده است). (المحاسن، ج‏۱، ص ۷۹۰)

[۱۶]. حضرت فاطمه(س) از پدر بزرگوارشان پرسیدند: ای پدر جان! سزای مردان و زنانی که نماز را سبک بشمارند، چیست؟ پیامبر(ص) فرمودند: ای فاطمه(س)، هر کس ـ چه مرد و چه زن ـ نمازش را سبک بشمارد، خداوند او را به پانزده مصیبت گرفتار می‌‌کند: شش گرفتاری در سرای دنیا، و سه گرفتاری هنگام مرگ، و سه گرفتاری در قبرش، و سه گرفتاری در قیامت هنگام بیرون آمدن از قبر.

مصیبت‌هایی که در دنیا بدان مبتلا می‌‌شود: ۱. خداوند، خیر و برکت را از عمر او برمی‌دارد؛ ۲. خداوند، خیر و برکت را از روزی‌اش برمی‌دارد؛ ۳. خداوند عزّوجلّ نشانه صالحان را از چهره او محو می‌فرماید؛ ۴. در برابر اعمالی که انجام داده پاداش داده نمی‌شود؛ ۵. دعای او به ­سوی آسمان بالا نمی‌رود و مستجاب نمی‌‌شود؛ ۶. هیچ بهره‌ای در دعای بندگان شایسته خدا نداشته و مشمول دعای آنان نخواهد بود.

و مصائبی که هنگام مرگ به او می‌رسد: ۱. با حالت خواری و زبونی جان می‌دهد؛ ۲. گرسنه می‌میرد؛ ۳. تشنه جان می‌سپارد، به گونه‌ای که اگر آب تمام رودخانه‌های دنیا را به او بدهند، سیراب نگشته و تشنگی‌اش برطرف نخواهد شد.

مصیبت­‌هایی که در قبرش بدان گرفتار می‌شود: ۱. خداوند فرشته‌ای را بر او می‌گمارد تا او را در قبر نگران و پریشان کرده و از جایش برکند؛ ۲. خداوند گور را بر او تنگ می‌گرداند؛ ۳. قبرش تاریک می‌شود.

مصائبی که در روز قیامت، هنگام بیرون آمدن از قبر، بدان مبتلا می‌شود: ۱. خداوند فرشته‌ای را بر او می‌گمارد تا در حالی که مردم به او می‌نگرند، او را به رو بر زمین بکشد؛ ۲. سخت از او حساب می‌کشند؛ ۳. خداوند هرگز نظر رحمت به او نکرده، از بدی­‌ها پاکیزه‌اش نمی‌گرداند، و برای او عذاب دردناکی خواهد بود.(مجلسی، بحارالأنوار، ج۸۰، ص۲۲)

[۱۷]. ملکم همیلتون، جامعه‌شناسی دین، ص۲۷۰.



برچسب ها :

دعایی برای دختران بی خواستگار

حتما حتما حتما در هنگام اذان یا اندکی قبل یا پس از آن که درهای استجابت دعا گشوده است جهت عنایت بخت نیکو از جانب خداوند متعال دعا و طلب حاجت کنید. شک نکنید.

 
آیه ۲۹ سوره فاطر را دختر بی خواستگار پیوسته و بطور منظم روزانه تلاوت کند. این عمل مجرب است و بسیار موثر در بخت گشائی. نتایج و عجایب بسیار دارد. انشاء الله تعالی.

آیه ۲۹ سوره فاطر را دختر بی خواستگار پیوسته و بطور منظم روزانه تلاوت کند. این عمل مجرب است و بسیار موثر در بخت گشائی. نتایج و عجایب بسیار دارد. انشاء الله تعالی.

آیه ۲۹ سوره فاطر :
إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ.

توجه نمائید:
تلاوت آیه را به مدت چهل روز به طور مرتب انجام داده و در اوقات مختلف ادامه دهید. بهترین زمان پس از انجام فریضه نماز است. روزانه چهل مرتبه خوانده شود مطلوب است.

پس از نماز حتما حتما حتما از خداوند جل جلاله طلب بخت نیکو کنید. توجه کنید که قبل و بعد از طلب حاجت صلوات بفرستید.

اذکار دفع سحر را دائم به کار بندید، چونکه جهت از بین بردن هر گونه بستگی و مانع در کارها بسیار موثر است.

 عمل بدانها در روزهای سعد ( یکشنبه و پنج شنبه و جمعه در ساعات اولیه یعنی زمان طلوع آفتاب است) بسیار نیکوست. البته هر زمان دیگری نیز میتوان انجام داد.

این دستور العمل بخت گشائی لازم است که با انجام اعمال موثر دفع سحر و طلسم زیر همراه باشد:

1- سوره های فلق و ناس را هر روز تلاوت نمایید. (صبح و شب)

2- به وقت خواب معوذتین (همان سوره های فلق و ناس را بخوانید).

3- معوذتین را در کاغذ بدون خط بنویسید و همیشه همراه خود داشته باشید.

4- پایان هر نماز آیه الکرسی را حداقل یکبار تلاوت نمایید. آیه اول آنرا بخوانید تا و هو العلی العظیم.

5- حتما حتما حتما در هنگام اذان یا اندکی قبل یا پس از آن که درهای استجابت دعا  گشوده است جهت عنایت بخت نیکو از جانب خداوند متعال دعا و طلب حاجت کنید. شک نکنید.

بسیار مجرب است. مستجاب است انشاء الله تعالی .




برچسب ها :

هنگام وسوسه شدید شیطان چه کنیم؟

انسان نباید با یکبار ارتکاب به گناه، خودش را شخصی گمراه و غیر قابل بازگشت بشناسد بلکه باید با مصمّم بودن به بازگشت و توبه و امید به غفران الهی، خودش را از منجلاب گناه بیرون بکشد و از گناه پی در پی نجات یابد. و بداند که چه بسا مى‏شود گناه مقدمه سعادت و آمرزش مى‏شود

هرگاه دچار وسوسه ی شیطان و نفس شدیم باید این موضوع را که بسیار مؤثر است در ترک گناه برای خود در نظر بگیریم که لذّت گناه از بین می رود اما نکبت ن در وجود انسان باقی می ماند.از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: قطع شدن لذّتها و بر جاى ماندن گناهان را به یاد داشته باشید


ترک گناه
شناخت فضائل و آثار ترک گناه
قبلا خدمتتان عرض کردیم که قرآن موارد متعددی را مؤثر در پیشگیری از گناه بر می شمارد در قسمت قبل اشاره کردیم که قرآن همگان را به عاقبت شوم گناهان توجه می دهد و به چند مورد از آثار سوء گناه که در آیات فرآن کریم آمده بود اشاره کردیم .

یکی دیگر از راههای مؤثر در ترک گناه شناخت آثار و برکات دوری از گناه است طبیعتا وقتی ما آثار سوء ارتکاب گناه و برکات عدم ارتکاب گناهان را با هم مقایسه می کنیم انگیزه پیدا می کنیم که هر چه بیشتر از گناهان دوری کنیم .

شناخت فضائل و آثار ترک گناه می تواند عامل و محرک خوبی برای ترک گناهان باشد.در این قسمت بعضی از فضائل ترک گناه را بررس می کنیم.


هرکس از خدا بپرهیزد و ترک گناه کند خداوند برای او راه نجاتی قرار می دهد و مشکلات او را حل می کند و رزق او را وسعت می بخشد

1. ترک گناه و جهاد اکبر 

معرفت به اینکه برترین عبادت، ترک گناه است که از آن به جهاد اکبر یاد می شود. از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: ترک تمایلات، برترین عبادت و زیباترین عادت است. همچنین از امام على بن الحسین علیه السّلام نقل شده که فرمود: هر کس، از آنچه خدا بر او حرام کرده است دورى گزیند، از عابدترین مردم است.در حدیثى از پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم نقل شده که فرمود: هر کس از نافرمانى خداوند خوددارى کند مانند کسى است که در راه خدا جهاد کرده است.

2. محبوب خدا شدن

انسانی که گناه نمی کند محبوب خداوند می شود و چه چیز بهتر از محبوب خداوند بودن.از على علیه السّلام نقل شده است: اگر از گناهان دورى کنید خدا شما را دوست خواهد داشت« بَلَی مَن أَوفی بِعَدِهِ وَ اتَّقی فَإنَّ اللهَ یحِبُّ المُتِّقِینَ »  آری هر که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری نماید، بی تردید خداوند پرهیزگاران را دوست دارد. «... إِنَّ اللهَ یحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یحِبُّ المُتَطَّهِّرِینَ خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست دارد.

 

3. پیدا شدن راه نجات و خروج از مشکلات

هرکس از خدا بپرهیزد و ترک گناه کند خداوند برای او راه نجاتی قرار می دهد و مشکلات او را حل می کند و رزق او را وسعت می بخشد. « ...وَ مَن یتَّقّ اللهَ یجعَل لَه مَخرَجاً وَ یرزُقهُ مِن حَیثُ لا یحتَسِب و هر کس از خدا پروا کند، [خدا] برای او راه بیرون شدنی قرار می دهد. و از جایی که حسابش را نمی کند، به او روزی می رساند... . در حدیثی از حضرت علی علیه السلام آمده که فرمود : « اکثَر الاستغفار تجلب الرّزق »زیاد استغفار کن تا روزی را به سوی خود جلب کنی.


از آنجا که قرآن هیچگاه راه بازگشت را به سوی مجرمان نمی بندد ، بعد از بیان عذاب برای ارتکاب به سه گناه بزرگ در آیات قبل، در این آیه استثنائی را قائل می شود و آن اینکه : «مگر، کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند، پس خداوند بدیهاشان را به نیکی ها تبدیل می کند، و خدا همواره آمرزنده ی مهربان است

4. فتح باب نعمت‏ها

اثر استغفار از گناهان در رفع مصائب و بلایا و فتح باب نعمت‏ها.« فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً. یرسِلِ السَّمّاءَ عَلَیکُم مِدراراً. وَ یمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ یجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً »  در این جمله دعوت قوم را به اینکه استغفار کنید تعلیل کرده به اینکه: آخر پروردگارتان غفار است، و« غفار» که صیغه مبالغه است، معناى کثیر المغفرة را مى‏دهد، و مى‏فهماند علاوه بر اینکه کثیر المغفرة است، مغفرت سنّت مستمرى او است.و معناى آیه این است که: اگر از خدا طلب مغفرت کنید، ابر بسیار ریزنده و بارنده را به سویتان مى‏فرستد.اموال و فرزندان نزدیک‏ترین کمک‏هاى ابتدایى براى رسیدن جامعه انسانى به هدفهاى خویش است. « وَ یمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ». « وَ یجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ یجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً» ، « جنات» و« انهار» دو تا از اقسام مال است، لیکن از آنجایى که از سایر اقسام مال نسبت به ضروریات زندگى بشر دخالت گسترده‏ترى دارند در آیه اختصاص به ذکر یافتند.

 

 5. تبدیل زشتی ها به نیکی ها

حسنات

بازگشت از گناه اعمال زشت را به نیکی ها تبدیل می کند.از آنجا که قرآن هیچگاه راه بازگشت را به سوی مجرمان نمی بندد ، بعد از بیان عذاب برای ارتکاب به سه گناه بزرگ در آیات قبل، در این آیه استثنائی را قائل می شود و آن اینکه : «مگر، کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند، پس خداوند بدیهاشان را به نیکی ها تبدیل می کند، و خدا همواره آمرزنده ی مهربان است اما منوط به ایمان است یعنی توبه و بازگشت واقعی است.

 

یاد خداوند اهرم نیرومند در پرهیز از گناه

هنگام فکر گناه و وسوسه ی شیطان، بلافاصله خدا را یاد کند.

قرآن‏مجید در وصف پارسایان می‏فرماید: « إِنَّ اَلَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ‏ » (10) ؛ پرهیزگاران چون گرفتار وسوسه شیطان شوند همان‏دم متذکر (یاد خدا) شده و بصیرت یابند.یکی دیگر از آیات که دلالت بر این راهکار می کند سوره آل‏عمران آیه 135 است : وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ یعْلَمُونَ و آنان که چون کار زشتى (گناه کبیره‏اى) انجام دهند و یا (به گناه صغیره‏اى) بر خود ستم نمایند، خدا را به یاد آرند و براى گناهان خود آمرزش خواهند- و کیست جز خداوند که گناهان را ببخشد؟- و بر آنچه کرده‏اند در حالى که مى‏دانند اصرار نمى‏ورزند. از آیه فوق استظهار می شود که یاد خدا، رمز توبه است. و تا یاد خدا در دل گناهکار زنده است، مى‏تواند در مدار متقین وارد شود .(11) «دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْكُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّكَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ» (12) ؛ ای داود ، ما تو را خلیفه روی زمین گردانیدیم در میان مردم به حق داوری کن و از پی هوای نفس مرو که تو را از راه خدا منحرف سازد آنان که از راه خدا منحرف شوند ، بدان سبب که روز حساب را از یاد برده اند ، به عذابی شدید گرفتار می شوند.

 

عادت ندادن خود به گناه

انسان نباید خود را به گناه عادت دهد، به عبارت دیگر اینکه از گناه پی در پی بپرهیزدگناه زیاد و مستمر، سر انجام انسان را به تکذیب روز جزا منتهى مى‏کند: «الَّذِینَ یكَذِّبُونَ بِیوْمِ الدِّینِ وَ ما یكَذِّبُ بِهِ إِلاَّ كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیم»  همانان که روز جزا را دروغ مى‏پندارند و تنها کسانى آن را انکار مى‏کنند که متجاوز و گنهکارند.

 کلمه« اثیم» به معناى کسى است که گناهان بسیار داشته باشد، به طورى که گناهانش روى هم انباشته شده، و به کلى در شهوات غرق شده باشد.

« وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» ) ؛ سپس پلیدکارى و پرهیزگارى‏اش را به آن الهام کرد.«كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ» ؛ در روز محروم بودنشان از کرامت قرب و منزلت پروردگارشان محروم می شوند.

 

در محضر خدا بودن

انسان همیشه خود را در محضر خداوند ببیند و قبل از ارتکاب گناه، این واقعیت را برای خود تداعی کند و همچنین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و آل البیت علیهم السّلام را شاهد عمل خود بداند چنانچه این روایت مؤید این واقعیت می باشد.از ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمود: هر صبحدم اعمال بندگان- بندگان نیکوکار و بدکار- به پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم عرضه مى‏شود، بنا بر این مراقب اعمال خود باشید، (113)و همین است گفتار خداوند: «...اعْمَلُوا فَسَیرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ‏ ...» (17) «...هر کارى مى‏خواهید بکنید، به زودى خدا و رسولش عمل شما را خواهند دید...» آنگاه حضرت ساکت شد. و همچنین محمد بن فضیل مى‏گوید: از امام صادق علیه السّلام در باره گفتار خداوند: «...فَسَیرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ...» (18) «...به زودى خدا و رسول او و مؤمنان عمل شما را خواهند دید...» سؤال کردم، فرمود: هر صبحدم اعمال امّت رسول خدا- امّت نیکوکار و بدکار- به وى عرضه مى‏شود. (19)


بگو: ای بندگان من که بر خویشتن زیاده روی روا داشته اید، از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همه ی گناهان را می آمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است.حضرت علی علیه السّلام فرمودند: در شگفتم از کسی که می تواند استغفار کند و نا امید است

از بین رفتن لذت گناه و باقی ماندن نکبت آن

هرگاه دچار وسوسه ی شیطان و نفس شدیم باید این موضوع را که بسیار مؤثر است در ترک گناه برای خود در نظر بگیریم که لذّت گناه از بین می رود اما نکبت آن در وجود انسان باقی می ماند.از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: قطع شدن لذّتها و بر جاى ماندن گناهان را به یاد داشته باشید.(20) از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: چقدر فاصله است میان دو کار: کارى که لذّتش مى‏گذرد و زیانش باقى مى‏ماند، و کارى که رنجش مى‏گذرد و پاداشش مى‏ماند!

نا امید نشدن از درگاه خداوند، (نا امید شدن از درگاه الهی یکی از گناهان کبیره است.)

انسان نباید با یکبار ارتکاب به گناه، خودش را شخصی گمراه و غیر قابل بازگشت بشناسد بلکه باید با مصمّم بودن به بازگشت و توبه و امید به غفران الهی، خودش را از منجلاب گناه بیرون بکشد و از گناه پی در پی نجات یابد. و بداند که چه بسا مى‏شود گناه مقدمه سعادت و آمرزش مى‏شود، البته نه از آن جهت که گناه است، بلکه از این جهت که نفس آدمى را از ظلمت و شقاوت به جایى مى‏کشاند، که مایه وحشت نفس شده، و در نتیجه نفس سرانجام شوم گناه را لمس نموده، متنبه مى‏شود و به سوى پروردگار خود برمى‏گردد، و با برگشتنش همه گناهان از او دور مى‏شود، و معلوم است که در چنین وقتى خدا هم به سوى او برمى‏گردد، و او را مى‏آمرزد. خداوند در قرآن می فرماید: «قُل یا عِبادِی الَّذِینَ أَسرَفُوا عَلی أَنفُسِهِم لا تَقنُطُوا مِن رَحمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ» (22)؛ بگو: ای بندگان من که بر خویشتن زیاده روی روا داشته اید، از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همه ی گناهان را می آمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است.حضرت علی علیه السّلام فرمودند: در شگفتم از کسی که می تواند استغفار کند و نا امید است




برچسب ها :
حکم غیبت

حکم غیبت

كسى كه از شخصى غيبت كرده يا شنيده است، آيا بايد رضايت فرد غيبت شده را به دست آورد؟

كسى كه از شخصى غيبت كرده يا شنيده است، آيا بايد رضايت فرد غيبت شده را به دست آورد؟


همه مراجع (به جز بهجت): خير، كسب رضايت او واجب نيست ؛ ولى بايد از اين گناه توبه كند.

آيه‏اللّه‏ بهجت: آرى بايد رضايت او را جلب كند، مگر اينكه عزت و آبروى او را نزد كسانى كه پيش آنان غيبت كرده، اعاده نمايد و اگر امكان رضايت و يا دسترسى به او نباشد، بايد براى او استغفار كرد.




برچسب ها :

روایتی از دردهای یک زن جانباز و نخبه چنگایی جانباز ۷۰ درصد قطع نخاعی می‌گوید: قطع نخاع‌‌های گردنی با آنها که از ناحیه کمر قطع نخاع شده‌اند یک فرق بزرگ دارند، ما گردنی‌ها درد را نمی‌فهمیم مثلاً اگر پا یا کمرم که حسی ندارد، درد بگیرد این درد را به‌صورت تعرق و لرز می‌فهمم. وقتی رژیم بعثی عراق نمی‌توانست اهداف خود را در مناطق نظامی جنگ علیه ایران پیش ببرد؛ به موشک‌های برد بلندی که دولت‌های غربی در اختیارش می‌گذاشتند متوسل شد. رژیم بعث گمان می‌کرد با بمباران مناطق مسکونی و غیرنظامی می‌تواند قدرت نظامی و قوت ایستادگی ایران را به زانو درآورد. بارها و بارها سیاست «جنگ شهرها» تکرار شد و عده‌ زیادی در اینگونه بمباران‌ها به خاک و خون کشیده شدند. «نسیم چنگایی»؛ جانباز ۳۶ ساله قطع نخاع گردنی جنگ تحمیلی میان ایران و عراق است که در زمره جانبازان هفتاد درصد به شمار می‌آید. او در سن هفت سالگی مجروح شد در سنی که هیچ درکی از جنگ برای او وجود نداشت اما مانند هزاران ایرانی بی‌گناه قربانی زیاده‌خواهی‌های صدام شد. نسیم چنگایی هم مانند دیگر قربانیان، سندی بر اثبات مظلومیت ایران در هشت سال جنگ تحمیلی است. در ابتدا به خاطر از کار افتادن رشته‌های عصبی بخش اعظم فعالیت‌های او از کار افتاده بود به مرور زمان و انجام درمان‌های مختلف گردن و دست‌های او به کار می‌افتد ولی بعد از گذشت ۲۹ سال هنوز انگشت‌های او حرکت نمی‌کند. او که جزو جانبازان نخبه این دیار محسوب می‌شود هم‌اکنون دکترای رشته کشاورزی دارد. علاوه بر تدریس در دانشگاه؛ در یک شرکت پژوهشی نیز مشغول به کار است. کارش را مدیون ارسال نامه به دفتر مقام معظم رهبری می‌داند. بی‌آنکه انتظار زیادی از زندگی داشته باشد می‌گوید من هرچه از خدا خواسته‌ام به من داده است اما شاید خواسته‌های من خیلی بزرگ نباشد. چنگایی معتقد است فکر کردن به نداشته‌ها لذت داشته‌ها را هم از آدم می‌گیرد، به همین خاطر از هر فرصتی برای خوب بودن استفاده می‌کند. گفت‌وگوی تفصیلی او با تسنیم در ادامه می‌آید: * چه شد که مجروح شدید؟ پدرم مشغول مبارزه با کومله و دموکرات بود که خانه‌مان بمباران شد در خرم آباد و در خانه های سازمانی زندگی می کردیم و پدرم نظامی بود. سال ۱۳۶۵ بود که این حادثه اتفاق افتاد. زمانی که پدرم در کردستان مشغول مبارزه با کوموله و دموکرات بود، خانه‌های ما بمباران شد و خواهر چهارساله و برادر بزرگتر ۱۰ ساله‌ام شهید شدند. خود من نیز که در آن زمان هفت ساله بودم از ناحیه گردن قطع نخاع شدم. در ابتدا هیچ کدام از اعضای بدنم حرکت نمی‌کرد و متاسفانه خیلی از رشته‌های عصبیم آسیب دیده بود. گردنم شکسته بود و چون شهر ما از پایتخت فاصله زیادی داشت طول کشید تا مرا به جای درمانی خوبی انتقال دهند. البته بعد از عملی که کردم بهتر شدم گردنم را توانستم در ابتدا تکان دهم و بعد هم دست‌هایم را اما انگشت‌هایم تکان نمی‌خورد. این مدت دیگر یاد گرفته‌ام که چگونه از دستم استفاده کنم برای مثال وقتی می‌خواهم بنویسم، خودکار را کف دستم قرار می‌دهم. * از روز حادثه بگویید: در آن زمان در خانه‌های سازمانی خرم آباد زندگی می‌کردیم؛ هفت ساله بودم. آن موقع اوضاع غرب کشور ناامن و شهر نیمه تعطیل بود. در این شرایط که امنیت به حداقل رسیده بود چند روز را در خانه پدربزرگم گذراندیم اما من و برادرم چون به مدرسه می‌رفتیم بهانه مدرسه را می‌گرفتیم، بعد از رفتن به خانه در حال لباس پوشیدن بودیم که یک دفعه صدای انفجار آمد؛ مادرم همیشه به ما می‌گفت هر زمان که صدای انفجار را شنیدید به فضای باز بروید، من نیز با شنیدن صدای انفجار دست مادر و خواهر کوچکم را گرفتم و تا میانه پذیرایی هم آمدیم اما در آنجا منتظر برادرم که در آشپزخانه بود ایستادیم اما بعد از آن دیگر چیزی یادم نیست. فقط یک بار چشمانم را باز کردم و تنها چیزی که دیدم دود بود و صدای آژیر، دوباره چشمانم را بستم و دفعه بعد که چشمانم را باز کردم دیدم جایی هستم که هیچ شباهتی به خانه خودمان ندارد، شب بود و نور کمی هم در اتاق وجود داشت؛ با صدای خیلی ضعیفی مادرم را صدا کردم اما آقایی به نام آقای ابراهیمی که خودش را از دوستان پدرم معرفی کرد بالای سرم ایستاده بود و به من شرایط را توضیح داد. گفت: «من اینجا هستم تا شما تنها نباشید». هیچ وقت فراموشم نمی‌شود آن آقا که در آن زمان جزء تجار بازار بود، بدون هیچ منتی هر روز به ملاقاتم می‌آمد و تا زمان آمدن مادرم به تهران هیچ روزی مرا تنها نگذاشت. من تا زمانی که مادرم بیاید از شهادت خواهر و برادرم اطلاعی نداشتم. * چقدر گذشت تا متوجه شهادت خواهر و برادرتان شدید؟ با تجویز نادرست، بدتر شدم/بعد از گذشت سه ماه از شهادت خواهر و برادرم باخبر شدم مادرم بعد از دو هفته به ملاقاتم آمد. سراغ خواهرم نرگس و برادرم ناصر را گرفتم. او هم در جواب من گفت که آنها خوب هستند و حتی تا مدت‌ها بعد از بستری شدنم چیزی در مورد شهادتشان به من نگفت. من را بعد از ۵۰ روز، مرخص کردند. در شهرستان در سینه من علامتی زدند به این معنا که این بیمار ضربه مغزی شده است، وقتی در تهران بستری شدم از گردنم عکس گرفتند و دکتر بعد از اینکه فهمید من نخاعم آسیب دیده و گردنم شکسته هرروز گردنم را فشار می‌داد تا بصل النخاع من قطع شود این کار باعث شد بیشتر و بیشتر نخاعم آسیب ببیند؛ چون گردن من مهره هایش شکسته بوده و نخاع بین آن گیر کرده بود و این فشاری که رویش ایجاد می شد باعث شد تارهای عصبی بیشتر قطع شوند. وقتی می خواستم مرخص شوم مادرم چگونگی مراقبت از من را پرسید که دکتر در جوابش گفت تا ۶ ماه دیگر خوب می‌شود و شما فقط باید در این مدت گردنش را فشار بدهید. بعد از مرخص شدنم از تهران به یکی از روستاهای خرم آباد رفتیم و در یکی از اتاق های مدرسه آنجا ساکن شدیم. بعد از ۱۰ روز حال من بدتر شد و پدر و مادرم من را به بیمارستان شهرداری بردند که در آنجا دکتر به محض دیدن عکسم، گردنبند طبی به من داد که نخاعم بیشتر از آن صدمه نبیند. مادرم جریان فشار دادن گردنم را که دکتر قبلی توصیه کرده بود، به دکتر جدید گفت و ایشان هم گفت که این تجویز اشتباه است با اینکار بصل النخاع از نخاع جدا می‌شود و فرزند شما می‌میرد این کار را ادامه ندهید. در تمام این مدت مادرم اصلا نمی‌گفت که خواهر و برادرم شهید شده‌اند حتی او پیش من گریه هم نمی‌کرد. من هر روز اسم خواهر و برادرم را می‌آوردم و احساس دلتنگی می‌کردم. وقتی توانستم دستم را حرکت بدهم؛ مداد را کف دستم قرار می‌دادم و اسم‌هایمان را می نوشتم. بعد از اینکه سه ماه در بیمارستان بستری بودم یک روز به مادر و پدرم گفتم فکر می‌کنم شما چیزی را از من پنهان می‌کنید که پدرم آنجا به من گفت که ناصر و نرگس شهید شده‌اند. به یک بچه به راحتی نمی‌توان گفت قرار است تا آخر عمرت روی ویلچر بنشینی * چه زمانی از ناتوانی جسمی‌تان مطلع شده و آن را چطور درک کردید؟خانواده آن را چطور با شما مطرح کرد؟ از آنجا که نمی‌شود به یک بچه به راحتی گفت که تو قرار است تا آخر عمرت روی ویلچر بنشینی، پدر و مادرم در مورد وضعیت جسمی من همیشه به من می‌گفتند تو به زودی خوب می‌شوی، من هم کار هر روزه‌ام این بود که روزها را برای خوب شدن بشمارم و وقتی موعد یکی از وعده‌ها به سر می‌آمد دوباره انتظار من برای وعده بعدی شروع می‌شد. تا اینکه در سال پنجم ابتدایی از پدر و مادرم خواستم که حقیقت را به من بگویند، آنها هم وضعیت جسمی مرا برایم شرح دادند و گفتند که فعلا درمانی برای آن نیست. زمان‌هایی که بازی بچه‌های دیگر را می‌دیدم و می‌دانستم که نمی‌توانم آن کارها را انجام بدهم فشار زیادی را متحمل می‌شدم. از آدم‌ها متنفر بودم و دوست نداشتم در هیچ جمعی حضور داشته باشم، هیچ دوستی نداشتم، مادرم خیلی دوست داشت من اجتماعی باشم و بعضی وقت‌ها دخترهای همسایه را به خانه می‌آورد تا با آنها صحبت کنم اما من قبول نمی‌کردم، فقط شب‌ها بیرون می‌رفتم تا مبادا کسی از من چیزی بپرسد یا به حالم ترحمی کند. تا اینکه یک اتفاق جالب برای من افتاد، در آن زمان کلاس اول راهنمایی بودم یک روز آقایی را روی ویلچر دیدم که همسن و سال خودم بود دلم برایش خیلی سوخت و یک دفعه دیدم با وجود اینکه من در شرایطی مشابه قرار دارم، اما همان کاری را نسبت به آن پسر انجام می‌دهم که بقیه در رابطه با من انجام می‌دهند. از آن روز به بعد فهمیدم ما مردمی عاطفی هستیم و به همین دلیل، دیگر احساسات آدم‌ها را به پای ترحمشان نگذاشتم بلکه به پای عشقشان گذاشتم و دیدگاهم در رابطه با این مسئله تغییر کرد. پس از آن در شلوغ‌ترین روزها، شلوغ‌ترین مکان‌ها را بدون هیچ ترسی حضور می‌یافتم و همه چیز به مرور زمان برایم عادی شد و هنوز هم همینطور است. * چطور توانستید به مقاطع بالای تحصیلی دست پیدا کنید؟ کارشناسی را هفت ترمه، ارشد را با معدل بالای ۱۸ و دکتری را سال ۹۱ تمام کرد من برای درس دلایل زیادی خواندن داشتم. تا مقطع دیپلم بنیاد شهید شرایطی را برایم به وجود آورد که توانستم معلم خصوصی داشته باشم و زمان امتحانات نیز به آموزش و پرورش رفتم و امتحان دادم؛ بعد از آن در دانشگاه قبول شدم و مقطع کارشناسی را در رشته کشاورزی به مدت هفت ترم به پایان رساندم و بلافاصله پس از آن در مقطع کارشناسی ارشد با معدل ۱۸:۲۰ در رشته زراعت دانشگاه سراسری لرستان فارغ التحصیل شدم. مقطع دکتری را نیز در دانشگاه آزاد گوهر دشت خواندم و سال ۹۱ آن را به پایان رساندم. کار پیدا نمی‌کردم یکی از دوستان گفت برای آقا نامه بنویس/دو هفته بعد برای کار با من تماس گرفتند زمانی که دانشجوی دکترا بودم، در دیداری که با رئیس دانشگاه آزاد کرج داشتم به او گفتم که علاقمند کار تدریس هستم و از ایشان خواستم که برایم در دانشگاه کلاس بگذارد. در حال حاضر نیز حدود سه سال است که به صورت حق التدریسی هفته ای چهار تا هشت ساعت در دانشگاه آزاد تدریس می کنم اما خب این شغل محسوب نمی شود. خیلی از جانبازان اصلا دنبال درس نمی‌روند و نمی‌توانند اما من می‌خواستم در جامعه باشم و نسبت به میزان درسی که خوانده‌ام برای جامعه مفید باشم. ادامه این روند که کار مشخصی پیدا نمی‌کردم مرا حسابی افسرده کرده بود. حدود دو سال دنبال کار به هر دری می‌زدم و کاملا مایوس شده بودم که یکی از دوستان به من گفت برای دفتر مقام معظم رهبری نامه بنویس؛ گفتم فکر نمی‌کنم اتفاقی بیفتد گفت امتحان کن آقا هیچوقت کسی را ناامید نمی‌کند. دو هفته بعد آقای اسکندری؛ رئیس سازمان اقتصادی کوثر با من تماس گرفتند و در مورد رشته تحصیلی و کارم از من سوال کردند. بعد از یک هفته به لطف مقام معظم رهبری و آقای اسکندری در شرکت پژوهش کشاورزی سازمان کوثر مشغول به کار شدم. * آیا این نوع از جانبازی برای شما عوارض دیگری را هم ایجاد کرده است؟ راه رفتن آخرین مسئله‌ای است که ما به آن فکر می‌کنیم/شب‌ها به خاطر مسائل روحی خوابم نمی برد یک روز دوستی به من گفت که تو چقدر در ماه یا سال به «راه رفتن» فکر می‌کنی؟ من هم در جواب گفتم که راه رفتن آخرین مسئله‌ای است که امثال ما به آن فکر می‌کنیم، واقعا من شاید سالی یک بار هم به راه رفتن فکر نکنم چون مشکلات حاشیه‌ای و آزار جسمی ما انقدر زیاد است که اصلا راه رفتن برای ما در اولویت قرار نمی گیرد. به دلیل قطع نخاع بودن، کل سیستم بدن ما درگیر می‌شود و باعث به وجود آمدن مشکلات پیچیده ای برای ما می‌شود، مثلا ما حتما باید بعد از چند سال عمل سیستو پلاستی یعنی پیوند روده به مثانه را انجام دهیم، همیشه دچار عفونت هستیم و تنها کاری که می توانیم انجام بدهیم این است که با خوردن دارو آن را کنترل کنیم. من و امثال من باید به مقادیر زیادی آب زیاد بخوریم و در این راستا مشکلات خاص خودش را داریم. درد را به صورت تعرق و لرز حس می‌کنم کسانی که قطع نخاع گردنی هستند با کسانی که از ناحیه کمر قطع نخاع شده اند یک فرق بزرگ دارند، ما گردنی ها درد را نمی‌فهمیم مثلا اگر پا یا کمر که حسی ندارد درد بگیرد من این درد را به صورت عرق می‌فهمم و بعد از آن می‌لرزم تازه آن زمان باید بفهمم که این درد برای کجاست که حتی گاهی متوجه هم نمی‌شوم. مثلاً یک بار انگشت پایم توی کفش خم شده بود شاید به حالت معمول کسی فکرش را هم نکند که این مورد ممکن است دردسری ایجاد کند اما چون به مدت زیادی طول کشیده بود مرا دچار مشکل کرده بود. گاهی باید کلی بگردیم تا متوجه بشویم کدام نقطه بدن‌مان دچار مشکل است و خیلی از این وقت‌ها متوجه مشکل هم نمی‌شویم. انعقاد خونم یک‌پنجم افراد عادی‌ست/ لخته خون درون پایم مثل بمب‌ساعتی است بعضی شب‌ها به خاطر مسائل روحی خوابمان نمی برد، کسانی که آسیب روحی می بینند مشکلاتشان خیلی خاص می شود این دردها برای همه امثال من هست اما در آسیب‌های گردنی این مشکلات بیشتر است. البته بنیاد جانبازان کمک‌های درمانی خوبی به ما از لحاظ درمانی می‌کند مثلا کارهای درمانی و انواع چکاپ ها برای ما رایگان است یا من وارفالین و یا جوراب واریس مصرف می‌کنم که هزینه اینها را بنیاد متقبل شده است. انعقاد خون من یک پنجم افراد عادی است و درپایم یک لخته خون قرار دارد به همین علت زندگی من مثل یک بمب ساعتی است و همیشه این ترس وجود دارد که این لخته حرکت کند و باعث سکته‌ام شود اما به هرحال زندگی است و من اعتقاد دارم تا وقتی آدم زنده است هر روز که آدم بیدار می‌شود برایش یک روز جدید است. شب‌ها موقع خواب اول برای صبرم دعا می‌کنم بعد برای بدتر نشدن شرایط فعلی من شب‌ها هم وقتی می‌خواهم بخوابم اول از همه از خداوند صبر، بعد از آن آرامش و شادی می‌خواهم، و در آخر می‌گویم خدایا شرایط جسمی من از اینکه هست بدتر نشود. یک موقع‌هایی انقدر فشار و درد رویم است که نمی‌توانم بخوابم آن زمان به خدا می‌گویم خدایا دیگر بس است و جالب است که خدا دقیقاً بعد از گفتن این جمله حرفم را گوش می‌دهد. یکبار مادرم به خنده گفت وقتی خدا حرفت را انقدر سریع گوش می‌دهد از همان اول از خداوند بخواه که دردت را کم کند من هم گفتم که هرکس دایره صبری دارد و خداوند منتظر است که ببیند هرکس چه میزان توان دارد، من هم تا جایی که بتوانم صبر می‌کنم وقتی توانم تمام می‌شود از خدا می‌خواهم که خوابم ببرد. * گفتید پدرتان در آن برهه از جنگ درگیر مبارزه با کومله و دموکرات بود؛ زمانی که بمباران اتفاق افتاد پدرتان کجا بودند؟ پدرم گفت باشهادت بچه‌ها و مجروحیت من، ما هم توانستیم در انقلاب سهیم باشیم پدرم در نیروی انتظامی رئیس عقیدتی سیاسی و در زمان بمباران در کردستان رئیس شهربانی بود و به همین علت در خانه حضور نداشت، آن روز دو بمب زده بودند که یکی از آنها در بازار و بعدی هم در خانه ما خورده بود. وقتی خانه خراب شد تا زمان رسیدن نیروهای امداد مادرم تک تک ما را از زیر آوار بیرون آورد، وی در ابتدا خودش از زیر آوار بیرون می‌آید و با دیدن تکه ای از لباس خواهرم او را بیرون می‌کشد و سپس مرا نجات می‌دهد. ما چهار فرزند بودیم خواهر و برادرم شهید شدند، من مجروح شدم و خوشبختانه برای یکی دیگر از برادرانم هیچ اتفاقی نیفتاد حتی وسایل اتاقی که این برادرم درونش بود سالم ماند. وقتی پدرم بازمی‌گردد و متوجه حادثه می‌شود مادرم شروع می‌کند به گریه کردن و می‌گوید از امانت‌های تو خوب مراقبت نکردم اما پدرم می‌گوید بالاخره ما هم باید سهمی از این انقلاب داشته باشیم که شهادت این دو بچه و مجروحیت فرزند دیگرمان هم سهم ما از انقلاب است. * شما از زنانی هستید که در مقاومت بزرگ مردم ایران در دوران دفاع مقدس حضور داشتید و در این راه جانباز شدید. به نظر شما نقش زنان در دوران دفاع مقدس چقدر اهمیت دارد؟ به نظر من اغلب زنان کشور نسبت به مردها صبورترند، در دوران دفاع مقدس مسلماً اگر زنان ما صبر و تحمل نداشتند، خانه‌هایشان را امن نمی‌کردند و مراقب بچه‌ها نبودند و اگر این اطمینان را به مردانشان نمی‌دادند که در نبودشان مراقب همه چیز هستند، مردها نمی‌توانستند به جبهه بروند برای اینکه فکرشان درگیر خانواده می شد اما با این امنیتی که خانم ها ایجاد می کردند مردها با خیال راحت به جبهه می رفتند. علاوه بر این‌ها بانوانی هم در آن زمان بودند که در جنگ و در پشت جبهه‌ها به عنوان بهیار، پرستار یا مسئول امور مختلفی بودند شاید لزوماً همه‌شان اسلحه در دست نمی‌گرفتند اما این چیزی از اهمیت کارشان کم نمی‌کند. از هر زاویه‌ای بخواهیم این مسئله را نگاه کنیم نقش زنان و تأثیرگذاری‌شان حذف شدنی نیست و تأثیرشان در هر نگاهی حس می‌شود.


برچسب ها :

درباره سردار خیبرشکن حاج ابراهیم همت گفت و گوی نامتعارف باسردار محبوب سالهای عاشقی با اين همه مزار اصلى حاج همت، دل بسيجيان است. نمی‏شود بسيجى بود و قلبت به عشق حاج همت نزند. كاش همت بود و می‏ديد به موازات نام بزرگراهى كه شرق و غرب شهر را به هم دوخته، مرامش نيز در دل بسيجيان، راهى بس طولانى گشوده است. اگر چه سرداران شهيد براى اين نسل رشيد، نسل جنگ نديده و دل به جبهه بسته، فرماندهانى عزيز و دوست داشتنی اند اما هر يك از اين سرداران براى اين نسل، تداعی گر صفتى ويژه هستند. نسل ما «چمران» را عارف‏ترين سردار میشناسد؛ دكتر مصطفى همچنان كه ساعت‏ها نمی خوابيد و می ‏رزميد، گاه می‏شد دقايقى با يك گل آفتاب‏گردان همنشين می‏شد و خلوتى عارفانه را رقم می ‏زد. نسل ما «متوسليان» را دلاورترين سردار می‏شناسد؛ ترس در قاموس حاج احمد راه نداشت و او از هيچ كس جز خدا واهمه‏اى نداشت. حتى آن زمان كه هنوز خيانت بنی ‏صدر آشكار نشده بود، حاج احمد به آن خائن فرارى اجازه نداد كه با هلی كوپتر به منطقه كردستان بيايد و گفت: اگر بنی ‏صدر آمد، خودم هلی ‏كوپترش را میزنم... و براى نسل ما همت، محبوب‏ترين فرمانده است؛ آنقدر محبوب كه سردار سرجداى طلائيه دو مزار دارد؛ تهران و شهرضا؛ مزارى نمادين در شهرى كه فرمانده لشكرش بود و مزارى واقعى در شهرى كه زادگاهش بود. با اين همه مزار اصلى حاج همت، دل بسيجيان است. نمی‏شود بسيجى بود و قلبت به عشق حاج همت نزند. كاش همت بود و می‏ديد به موازات نام بزرگراهى كه شرق و غرب شهر را به هم دوخته، مرامش نيز در دل بسيجيان، راهى بس طولانى گشوده است. اين روزها چه بسيار كه می ‏پرسند اگر همت بود، چه می ‏كرد و در كدامين دسته و گروه جاى می گرفت. اين سؤال از اساس اشتباه است. حاج همت زنده است و بايد ديد در ميان مردان مدعى كدام يك در مقام عمل بيشتر به او شباهت دارد. براى پاسخ به اين پرسش هيچ‏ كس البته بهتر از حاج همت نمی‏ تواند ما را كمك كند. پس سوالاتمان را از خود سردار خيبر می‏ پرسيم: هنوز هم سردار محبوبى هستى و بسيجی‏ ها به تو عشق می‏ ورزند. - من خاك پاى بسيجی‏ها هم نمی شوم. اى كاش من يك بسيجى بودم و در سنگر نبرد از آنها جدا نمی ‏شدم. بعد از اينكه فرماندهى جنگ از دست بنی ‏صدر خارج شد و مسؤوليت‏ها به دوش بچه ‏هاى سپاه افتاد، ورق جنگ برگشت. از نظر شما در شيوه فرماندهى جنگ چه تغييراتى به وجود آمد كه باعث پيروزى رزمندگان ما شد؟ - ما فرمانده گردانى كه بنشيند عقب و بخواهد هدايت كند نداريم. بايد جلو برويم اما در جاى مناسب. بايد رعايت اصول بشود. از تجربيات بايد استفاده كرد. [هميشه حرفم به برادران اين است كه] دقت كنيد. روى خون بچه ‏هاى مردم دقت كنيد. برخى خبرگزاریهاى خارجى پيروزی‏هاى سپاه اسلام را در اين عمليات‏هاى اخير كه در نهايت به بيت ‏المقدس ختم شد، محصول دوره‏هايى میدانند كه فرماندهان سپاه در خارج گذرانده ‏اند. آيا همين‏طور است؟ - كدام سپاهى در خارج دوره ديده است؟ يعنى اين موفقيت‏ها تجربى بوده است؟ - [البته] هر چه دوره بوده در همين جبهه‏ هاى جنگ بود. در همين گرد و خاك، كوه و دشت و گرماى سوزان و سرما بود [فرمانده ما] هر چه آموخت با خون بود. چه آفاتى ممكن است جلوى اين موفقيت‏هاى بی‏شمار را بگيرد؟ - واى برما. واى بر پاسدار ما. واى بر بسيج ما، اگر روزى برسد كه فقط پاسدار نظامى باشد. چه بايد كرد؟ - اگر اول پاسدار و بسيج عقيده باشيد، در راه‏تان تزلزلى ايجاد نمی‏شود. برخى می‏گويند شما آنقدر غرق در هدف‏تان شده‏ ايد كه انگار اصلاً زندگى را دوست نداريد؟ - [اتفاقا] من زندگى را دوست دارم. ولى نه آنقدر كه آلوده ‏اش شوم. من حسين ‏وار زيستن و حسين‏ وار شهيد شدن را [بيشتر] دوست می‏دارم. قصه نامه بچه ‏هاى بسيج چه بود؟ - يك روز بچه ‏هاى بسيج، نامه‏اى نوشتند و از راننده ‏ها شكايت كردند. نوشته بودند؛ وقتى می‏خواهيم به شهر برويم يا برگرديم ماشين‏ گير نمی ‏آيد. راننده ‏هاى لشكر هم ما را سوار نمی كنند. در صورتى كه هميشه ماشين‏ شان خالى است و عقب وانت جا دارد روز بعد در صبحگاه، اين قضيه را مطرح كردم و حسابى به تداركات و راننده ‏ها توپ و تشر زدم. و بعد. - بعد رو به بسيجی‏ ها كردم و گفتم؛ از اين به بعد با ماشين‏هاى لشكر تردد كنيد. اگر يك وقت ديديد يك ماشين خالى به دو كوهه می ‏رود و شما را سوار نمی ‏كند، با آجر بزنيد، شيشه ماشين را خرد كنيد، همه مسؤوليتش پاى خود من. به نظر می رسد عاشقانه بسيجی ها را دوست داريد؟ - من حاضرم در پوتين اين بسيجی ‏ها آب بخورم. ماجراى شبى كه در سرما بيرون از سنگر خوابيدى چه بود؟ - [يك شب] وقتى شنيدم بچه‏ ها براى رزم شبانه فقط يك پتو همراه برده ‏اند، ناراحت شدم. به همين دليل شب موقع خواب يك پتو برداشتم و از سنگر آمدم بيرون. وقتى بچه ‏ها پرسيدند چرا داخل سنگر نمی خوابى، گفتم: امشب نيروها در اين سرما می ‏خواهند با يك پتو بخوابند، من چطور داخل سنگر به اين گرمى بمانم؟ به راستى راز اين همه علاقه شما به بچه بسيجی ها چيست؟ - در مسائل مربوط به جنگ و جبهه، هميشه بسيجی ‏ها مهم‏ترين عامل هستند و ما در مقابل آنها هيچ هستيم و به حساب نمی ‏آييم. اين بسيجی ‏ها هستند كه جنگ را ادامه می ‏دهند و بار اصلى جنگ روى دوش آنهاست. ما كه اين وسط كاره‏اى نيستيم. گاهى برخى گلايه می ‏كنند و از ناسزاها و تهمت‏ ها احساس دلسردى می ‏كنند. - امام صحبتى دارند؛ آن را نوشته ‏ام و هميشه آن را توى جيب خودم دارم. دوست دارم حرف‏هاى امام هميشه توى ذهنم باشد. حالا من آن را براى شما می خوانم؛ اين ديگر يك شعار بايد براى ما باشد. امام صراحتا اعلام می كند: هر كس كه بيشتر براى خدا كار كند، بيشتر بايد فحش بشنود! و شما پاسدارها چون بيشتر براى خدا كار كرديد، بيشتر فحش شنيديد و می ‏شنويد. چرا بعد از بيت‏ المقدس، در عمليات رمضان موفق نبوديم؟ - بعضى مواقع آدم در عمليات، به جاى احساس جهاد فى سبيل الله دچار «عمل زدگى» می ‏شود. در اين چند روزه به حدى دچار اختلال شديم كه ديگر الان روح بچه ‏ها خسته شده است. طورى كه ديگر قادر نيستيم ميزان توقع و انتظار يك ملت ۳۵ ميليون نفرى حزب‏ اللهى پشت جبهه را درك كنيم. اين ملت الان مدام دارد از خودش می ‏پرسد: چرا اين عمليات اين‏جورى شد؟ چرا اينها عمليات نمی ‏كنند؟ چرا همه‏ اش به سمت دشمن می روند و عقب برمی گردند؟ ما مدام به فكر علت اختلال هستيم و همين ما را خسته كرده. خستگى هم باعث شده تا عمل زده شويم! راه مقابله با اين عمل ‏زدگى چيست؟ - جا دارد كه ما هر از چند باريك نوبت به خودمان نهيب بزنيم تا دفعتا دچار ركود روحى و فكرى نشويم. من الان اينطور استنباط می كنم كه الان بچه ‏هاى ما با يك يا دو بار عمليات، يكباره احساس خستگى می كنند. نگرانى من اين است كه در اين صورت، نيروها برش خودشان را از دست بدهند و ديگر اجرا يا لغو عمليات، برايشان علی ‏السويه بشود و بی تفاوت بشوند... ما حتى اگر يك دقيقه وقت تلف كنيم، اين اتلاف وقت به ضرر ما تمام می ‏شود؛ چون دشمن در همان فاصله، ميادين مين جديد در مقابل خودش احداث می كند و كارمان دشوار می شود. اين مشكلات، امروز هم دست به گريبان ماست. توصيه شما به بسيجيان امروز چيست؟ - [توصيه‏ام اين است كه] يك مقدار صبر داشته باشيد. به خاطر اينكه خدا آدم را در راحتى آزمايش نمی ‏كند. اگر شما يك دوره روى زندگى پيامبران و ائمه(ع) مرورى داشته باشيد، می بينيد سرتاسر زندگى آنها، آميخته با مشقت بوده است... به خدا قسم الان ما داريم ناشكرى می كنيم. ما الان قوی ترين نيروى عملياتى را كه در اوايل جنگ، آرزوى در اختيار داشتن آنها را داشتيم، در اختيار داريم؛ نيروى بسيجی ‏اى كه چهاربار جبهه رفته و جنگيده، داراى ديد و فكر ذهنى خوب، بسيار پرقدرت! يعنى شما به سختی‏ها از دريچه آزمايش الهى نگاه می كنيد؟ - اگر همين سختیها وجود نداشته باشد، ما آزمايش نمی شويم. راحت‏ طلبى با تن دادن به آزمايش در درگاه خدا، جور در نمی ‏آيد. اتفاقا خدا هم در شرايط سختى است كه بنده‏اش را می ‏شناسد كه آيا مؤمن است يا غير مؤمن. آيا اين بنده، مؤمن است، استقامت دارد، صبر و تحمل دارد، شكيبايى، وقار و بردبارى دارد يا نه. اگر مايليد، بحث را عوض كنيم. شما خود فرمانده محبوبى هستيد، جالب است بدانيم فرمانده مورد علاقه خود شما چه كسى است؟ - به خدا قسم، خدا شاهد است حاج احمد را من دوستش دارم. قلبا دوستش دارم. احدى را هم اينقدر دوستش نداشته‏ ام. در اين ساليان برخى جنگ را برادركشى خطاب كردند و عده ‏اى نيز با ترفندهايى می خواهند اين‏طور وانمود كنند كه گويى حادثه جنگ اصلاً در حد يك حماسه نبوده و جنگى معمولى با نتيجه ‏اى مرضی ‏الطرفين بوده است؟ - [اشتباه است] عراق وحشتناك آمده بود. خدا شاهد است خبرنگارى به اين صدام بی ‏وجدان كه در خرمشهر در حين سوار شدن به هلی كوپتر بوده، گفته كه يك سوال ديگر هم دارم و او گفته است: مصاحبه بعدى در اهواز. بعد هم سوار هلی كوپتر شده و رفته. در گيلانغرب راننده تانك عراقى گفت: صدام از خود من پرسيد كه از فلكه تانكى تا تهران چند كيلومتر است؟! در اهواز، پادگان حميد سقوط می ‏كند. بسيارى از قطعات فانتوم‏ها در پادگان حميد بودند اما خيانت‏كاران طورى هماهنگ كرده بودند كه يكى از قطعات فانتوم‏ها را برندارند. دشمن به نورد اهواز می رسد؛ ۱۵ تا ۱۸ كيلومتر تا اهواز فاصله داشته. به راحتى، آبادان را دور می زند و محاصره می ‏كند اما كارش را پايان نمی ‏دهد. عراقی ها تا پل نو می ‏آيند و از آن رد می ‏شوند و به خونين شهر می ‏آيند. عراقی ‏ها ۲۱ ميليارد دلار از راه ارتباط گمرك می ربايند. پس از خرمشهر و در غرب و سوسنگرد، جنايت‏ هايى را كه بيشتر از همه در زمينه فحشا و مسايل ناموسى است، انجام می ‏دهند كه همه شما از آنها آگاه هستيد. راستى، ماجراى انگشت شست شما چيست كه مدتى باندپيچى شده است؟ - يك بار در وسط جمعيت گير كرده بودم و كارى از دستم برنمی ‏آمد. فشار جمعيت آنقدر زياد بود كه نمی ‏توانستم عبور كنم. بالاخره دوستان راه را باز كردند و از ميان رزمندگان عبور كرديم. بعد عباس كريمى ديد كه انگشت شستم را گرفته‏ام و فشار می ‏دهم. پرسيد چى شده؟ گفتم: خوش انصاف‏ها انگشت شستم را شكستند. عباس باور نكرد. بعد كه ديد دستم را گچ گرفتم، باورش شد. و حرف آخر؟ - ما هر چه داريم از شهدا داريم و انقلاب خون بار ما حاصل خون اين عزيزان است. در تمام طول تاريخ بشريت، چه در ليست استكبار و چه در جنگ‏هاى اسلام و صدر اسلام و تمامى غزواتى كه پيامبر(ص) شخصا در آنها حضور داشت، هميشه اين مشخص بود كه جنگ حالت سكه چند رو دارد؛ در هيچ كجاى تاريخ و مقررات جنگ، استراتژى جنگ و تاكتيك جنگ، هيچ كس يا هيچ گروهى نتوانسته بگويد اين عمليات، پيروز است يا پيروز نيست. پيامبر(ص) در جنگ نگفته است پيروز است يا نه! تنها حركت در راه خدا مهم است. خداوند شكست می دهد، پيروزى هم می ‏دهد. همه بايد اتكا به خدا داشته باشيم. اعضاى بدن ما ضعيف است. پيروزى با خداست. عمليات به دست كس ديگرى است. دست ما نيست كه سخت باشد يا آسان. ديدگاه‏ هاى ما مادى است. تا حد توان‏كار، می شود و بقيه ‏اش با خداست. ما زيربناى جنگ‏مان معنويت است. ما اين جنگ را با خون پيش می ‏بريم.


برچسب ها :

 

 

گشت انصار؛ آری یا نه؟

 
با توجه به آغاز عملی طرح امر به معروف و نهی از منکر از سوی انصار حزب الله، آیا به نظر شما این اقدام مغایر قانون است؟ واکنش مردم به این طرح چه خواهد بود؟ آیا میان اقدامات گشت ارشاد و گشت انصار تداخل وجود دارد و یا آنها مکمل یکدیگر خواهند بود؟ آیا گشت انصار موجب کاهش ناهنجاری‌ها به خصوص در حوزه پوشش جوانان خواهد شد؟ آیا گروه های دیگری نیز می توانند به موازات انصار حزب الله اقدام به اجرای چنین طرح هایی کنند؟ به طور کلی آیا با طرح گشت انصار موافقید یا خیر؟ نظر خود را برای ما بنویسید.

 ورود عملی انصار حزب الله به موضوع امر به معروف و نهی از منکر، در روزهای گذشته با واکنش های متعددی همراه شده  است.

بر این اساس، نیروهای منتخب انصار حزب الله قرار است در روزهای آینده در سطح شهرها به امر به معروف و نهی از منکر در خصوص ناهنجاری ها به ویژه در خصوص پوشش جوانان بپردازند. این موضوع را انصار حزب الله در روز 23 شهریور به صورت رسمی اعلام کرد. این گروه ها که به گفته دبيرکل انصار حزب الله فعالیت آنها آغاز شده اما به صورت تمام عيار از هفته آينده شروع می شود، تا کنون با عناوینی چون "گشت انصار"، "گشت موتوری" و "گشت سیار برای نهی از منکر" از سوی موافقان و مخالفان معرفی شده اند.

وزارت کشور در اولین واکنش اعلام کرد هرگونه فعالیت دسته جمعی از جمله گشت‌های امر به معروف و نهی از منکر انصار حزب الله باید با مجوز وزارت ارشاد صورت گیرد. با این وجود عبدالحميد محتشم، دبیر کل انصار حزب الله با صدور بیانیه‌ای با یادآوری اصل هشتم قانون اساسی ذکر لسانی را بلامانع دانست و کارشان را فریضه‌ای دانست که به هیچ قانونی مربوط نیست.

محتشم تعداد نیروهای عملیاتی درنظرگرفته شده برای این کار را از خواهران 3000 نفر و از برادران تقريبا 1000 نفر عنوان و نحوه انتخاب آنها را بر اساس فرم هاي توزيع شده عنوان کرده است.

به گفته او، این افراد "به ميزاني که لازم بوده توجيه شده اند" و "مربيان آنها ائمه جماعات مساجد و روحانيون بوده اند."

محتشم درباره اینکه این افراد "فاقد کارت شناسايي اند" گفته است که "ما براي خودمان امتياز خاصي قائل نيستيم .کارت و اين جور چيزها براي کارهاي حکومتي است."

محتشم درباره نوع فعالیت این نیروها تاکید کرده که "گرفتن و بردن کار ما نيست. اين مسايل از وظايف حکومتي است. ما تذکر زباني مي دهيم اما اين تذکر حتما جدي و موثر خواهد بود." او حتی از نامه نگاری با وزیر کشور هم خبر داده و گفته است که "ما با ايشان مکاتبه داشتيم و تلاش کرديم دغدغه ايشان را بر طرف کنيم . اميدواريم که اين چنين شده باشد."

با این وجود دغدغه اصلی منتقدان این اقدام، بدون مجوز بودن این اقدامات است. به نظر می رسد رحمانی فضلی وزیر کشور هم از نامه انصار حزب الله قانع نشده که گفته است: "هر فعالیت اجتماعی باید مبتنی بر قانون باشد. در حوزه اجتماعی متولی وزارت کشور است و با این مباحث به صورت قانونی رفتار می‌شود."

موضع کلی دولت به وضوح منفی است. چراکه مشاور آشنا فرهنگی روحانی هم از این اقدام انتقاد کرده و گفته است: "نه نیروی انتظامی و نه ارشاد و نه قوه قضائیه و نه وزارت كشور و نه حتی بسیج هیچ‌كدام از موتورسوارهای ایشان استقبال نخواهند كرد به خصوص اینكه اگر كلاه ایمنی به سر نداشته باشند."

محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت نیز در این خصوص گفته است: گاهی برخی بر اساس احساس مسئولیت و یا اعتقادات خود از این روش‌ها استفاده می‌کنند در حالی که آنها باید بدانند در سال‌های گذشته نیز این روش‌ها نه تنها موثر نبوده بلکه در پاره‌ای از موارد پدیده بدحجابی را تشدید هم کرده است. البته ما نباید پدیده بدحجابی را نسبت گذشته تشدید یافته بدانیم و با روش‌های غیرقانونی با آن برخورد کنیم.

حال با توجه به آغاز عملی طرح امر به معروف  و نهی از منکر از سوی انصار حزب الله، آیا به نظر شما این اقدام مغایر قانون است؟ واکنش مردم به این طرح چه خواهد بود؟ آیا میان اقدامات گشت ارشاد و گشت انصار تداخل وجود دارد و یا آنها مکمل یکدیگر خواهند بود؟ آیا گشت انصار موجب کاهش ناهنجاری‌ها به خصوص در حوزه پوشش جوانان خواهد شد؟ آیا گروه های دیگری نیز می توانند به موازات انصار حزب الله اقدام به اجرای چنین طرح هایی کنند؟ به طور کلی آیا با طرح گشت انصار موافقید یا خیر؟ نظر خود را برای ما بنویسید.




برچسب ها :

عفاف و حجاب از ديدگاه حضرت فاطمه زهرا (س)

 

 مقدمه :

بدون ترديد پوشش اسلامي براي زنان، از ضروريات دين مقدس اسلام است، چنان که آيات متعددي از قرآن بر اين مطلب دلالت دارند.1 از طرفي مسأله حجاب يکي از جنجالي‏ترين مسائل دنياي ديروز و امروز است، به ويژه طرفداران اعلاميّه حقوق بشر، که با عنوان کردن «تساوي حقوق زن و مرد»، پوشش را براي زن دست و پاگير دانسته، و آن را برخلاف آزادي قلمداد و به عنوان حمايت از حقوق زن، مطرح مي‏نمايند، اين مسأله را بسيار حسّاس نموده است، در صورتي که پوشش اسلامي را بايد در مجموع ابعادش مورد تجزيه و تحليل قرار داد، که با توجّه به مجموع، به نفع زن و جامعه است، و نه تنها دست و پا گير نيست و تضادي با آزادي ندارد، بلکه زنان در عين حفظ پوشش اسلامي، مي‏توانند برترين فعاليّت‏هاي اجتماعي را داشته باشند، و در چارچوب آزادي‏هاي صحيح و مقبول، از حق آزادي خود بهره‏مند گردند، زيرا حجاب در اسلام به معناي پرده نشيني نيست، بلکه به معناي پوششي معقول براي جلوگيري از فساد، و حفظ کرامت زن است، و ما امروز در جمهوري اسلامي ايران مي‏بينيم که زنان در همه صحنه‏ها و عرصه‏ها، از مجلس قانون‏گذاري گرفته تا آموزش و پرورش و بيمارستان‏ها و ادارات، مي‏توانند در چهارچوب حفظ پوشش اسلامي، به کار و تلاش بپردازند، بي آن‏که حجاب اسلامي براي تلاش‏هاي آنان، مشکلي ايجاد کند، و حقّ آزادي صحيح آنها را تضييع نمايد.

 حجاب در اسلام از يک مسأله کلّي‏تر و اساسي‏تري ريشه مي‏گيرد، و آن اين است که اسلام مي‏خواهد انواع التذاذهاي جنسي، چه بصري و لمسي و چه نوع ديگر به محيط خانوادگي و در کادر ازدواج قانوني، اختصاص يابد، اجتماع منحصرا براي کار و فعّاليت باشد، برخلاف سيستم غربي عصر حاضر، که کار و فعّاليت را با لذّت‏جويي‏هاي جنسي به هم مي‏آميزد، اسلام مي‏خواهد اين دو محيط را کاملاً از يکديگر تفکيک کند».3
علاّمه اقبال لاهوري در اشعار نغز خود در اين رابطه، چنين مي‏سرايد:
بايد اين اقوام را تنقيد غرب شرق را از خود برد تقليد غرب
ني زرقص دختران بي‏حجاب قوت مغرب نه از چنگ و رباب
ني زعريان ساق و ني از قطع موست ني زسحر ساحران لاله روست
از همين آتش چراغش روشن است قوّت افرنگ از علم و فن است
مغز مي‏بايد نه ملبوس فرنگ علم و فن را اي جوان شوخ و شنگ

حضرتفاطمه(س)زن نمونه يا نمونه زن؟

الگو يکي از طرق سازندگي درمراحل مختلف زندگي است. بسياري از بي هدفي ها زاييده بي الگويي هاست. زبان الگو، زبان عمل است در   نتيجه تأثيري که الگو برافراد مي‌گذارد، بسيارعميق تر و ماندني تر ازگفتار است. به دليل اهميت الگو اديان الهي و مکاتب بشري سعي درارائه الگو ازنوع خود انسان داشته  اند و ازنقش الگو درآباداني و ويراني جوامع غافل نبوده اند  .
دين مبين اسلام  الگوها و شاخص‌هاي‌متعالي ‌ارائه داده و انسانها را به پيروي از سيره عملي و نظري آنان دعوت نموده است. اگر درمکاتب ساخته بشر، الگوي عملي وجود ندارد و آنان ناگزيرند ايده آليستي بينديشند، خوشبختانه درمکتب اسلام راستين يعني تشيع، الگوهاي بسياري وجود دارد.  
دامنه تأثير گذاري اسوه ها از نظر قرآن اعم از حوزه فردي، اجتماعي و تاريخي است . در حوزه فردي نقش سرمشقها اصلاح مناسبات اجتماعي و سياسي است و درعرصه تاريخي تأثير اسوه ها به تغيير و تحول در جهت گيريهاي تاريخي   ارتباط مي‌يابد.  
هم اکنون جا دارد به اين سؤال پاسخ گفته شود که آيا حضرت زهرا(س) الگوي زنان است يا الگوي انسان؟ و آيا سيره ايشان قابليت پيروي براي همه انسانها را دارد و يا مختص زنان مي‌باشد؟ پرواضح است که حضرت زهرا (س) الگوي کاملي براي همه انسانهاست و همه بشريت مي‌توانند با تأسي از سيره ايشان راه نجات و سعادت خود را طي نمايند.
کرامت ها وفضيلت ها مختص مردان نيست. چنانچه زنان جوهري داشته باشند، مسير تعالي وبالندگي معنوي براي آنان هموار است. اگر علي (ع) الگو ونمونه انسان کامل و ايده آل است در وجود مرد بودن، زهراي مرضيه نيز الگوي ايده آل انسان کامل است درمظهر زن بودن. قران وقتي مي‌فرمايد :« لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنة »( احزاب،33/ 31 ) مقصود از «لکم» همه انسان هاست،نه فقط مردان. اين مطلب درمورد حضرت زهرا (س) نيز صادق است .آنچه فاطمه (س) را اسوه و نمونه ساخته،کمال انساني اوست و بدين خاطر متعلق به عالم انسانيت است. ارزش هاي انساني اختصاص به زن يا مرد ندارد و به تبع آن اسوه هاي انساني نيز همين گونه اند. فاطمه(س) چنان که اسوه زنان است اسوه مردان نيزهست.( همانند پيامبران و امامان)
بين زن نمونه بودن و نمونه زن بودن تفاوت است ؛ زن نمونه يعني زني که سيره و روش او را همگان قادرند در زندگي اتخاذ واعمال نمايند و براساس سيره و سلوک او مسيرزندگي خويش را بپيمايند و نمونه زن يعني زني که ميان زنان نمونه و الگوست.

بالاترين ارزش زن از نظر حضرت زهرا عليهاالسلام

از منظر حضرت زهرا عليهاالسلام نزديک ترين حالات زن به خداوند متعال هنگامى است که خود را از ديد نامحرمان دور نمايد و در منزل خود به خانه دارى و تربيت فرزند و پذيرايى از همسر خود بپردازد. امام صادق عليه السلام به نقل از حضرت فاطمه عليهاالسلام دراين باره فرمود: «أَنَّ أَدْنَى مَا تَکُونُ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَيْتِهَا، نزديک ترين حالات يک زن به خداوند متعال زمانى است که در منزل مى ماند [و به امور خانه دارى و تربيت فرزند مى پردازد].»

آرى، يک زن مسلمان هرگز فرمان خداوند متعال را در مورد حفظ عفت و عصمت خود فراموش نمى کند و در طول زندگى حجاب خود را همانند گوهرى گرانبها پاسدارى مى کند. اين سخن معروف حضرت زهرا عليهاالسلام که ضامن پايدارى جوامع و مايه استحکام خانواده هاست، همواره بايد در معرض ديد بانوان مسلمان به ويژه دختران جوان باشد که فرمود: «خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا يَرَيْنَ الرِّجَالَ وَ لَا يَرَاهُنَّ الرِّجَالُ؛ بهترين و نيکوترين عمل زنان آن است که [بدون ضرورت] مردان [نامحرم] را نبينند و مردان [نامحرم] نيز آنان را ننگرند.»

خوشبختى و سعادت زن و جامعه بهترين و نيکوترين عمل زنان آن است که [بدون ضرورت] مردان [نامحرم[ را نبينند و مردان [نامحرم[ نيز آنان را ننگرند. در همين جمله نهفته است که تا مى تواند از نامحرمان دورى کند و کمترين ارتباط را با آنان داشته باشد؛ امّا متأسفانه در عصر ما شياطين وسوسه گر و دشمنان اسلام تلاش مى کنند به هر وسيله و عنوانى زنان مسلمان را از هويت خود جدا کنند و به مجامع عمومى و معرض ديد نامحرمان بکشانند و به اين وسيله آنان را از اهداف اصلى خلقتشان بازدارند.

فرانس فانون نويسنده فرانسوى مى گويد: «نيروهاى اشغالگر در کشور مسلمان الجزائر مأموريت داشتند تا هويت و اصالت فرهنگى ملت الجزائر را نابود سازند و در اين راه حداکثر کوشش خود را بر تخريب مسئله حجاب و چادر زنان متمرکز کرده بودند؛ زيرا آن را نشانه مهم اصالت ملى زنان الجزائرى تلقى مى کردند. از ديدگاه استعمارگران هجوم به تار و پود جامعه اسلامى الجزائر ابتدا بايد از تحت تأثير قرار دادن زنان آغاز مى شد. دستگاه استعمارى فرانسه براى مبارزه با حجاب زنان و بيرون کشيدن آنان از کانون خانواده، مبالغ هنگفتى را اختصاص داده بود. آنها بر اين باور بودند که حجاب زن سدّ محکم و دژ عظيمى در برابر نفوذ غربيهاست. هر چادرى که کنار گذاشته شود، افق جديد و گام بلندى در تسلط استعمارگران بر کشورهاى اسلامى است. پس از ديدن هر زن مسلمانى که حجاب را کنار گذاشته است، اميد تسلط آنان ده برابر مى گردد. با هر چادرى که رها مى گردد، گويى جامعه اسلامى براى پذيرش و تسليم در برابر استعمارگران آماده تر مى شود.»

حجاب حضرت فاطمه(س)
حضرت زهرا سلام الله عليها يك افتخار است براي همه عالم، نه فقط براي شيعه، نه فقط براي عالم اسلام، نه فقط براي ائمه طاهرين (ع)، بلكه آن حضرت براي پدر بزرگوارش نيز مايه سربلندي و افتخار به شمار مي‌رود. پيامبر اكرم (ص) به اين بانو خيلي افتخار مي‌كردند و بارها مي‌فرمودند كه خودم و پدر و مادرم به فداي تو. افتخار پيغمبر اكرم (ص) خيلي معنا دارد؛ حضرت زهرا (س) از نظر حسب و نسب داراي درجات رفيعي بوده است. شما نمي‌توانيد يك خانمي پيدا كنيد كه اين قدر از نظر نسب، والا و نوراني باشد. ايشان پدري دارد مثل پيامبر اكرم كه خاتم الانبياء بود. پيغمبري كه همه پيامبران به وجود او افتخار مي‌كردند، وجود مباركي كه خود خداوند متعال به او افتخار مي‌كند و نظيرش در عالم وجود نيامده و نخواهد آمد. حضرت صديقه طاهره مادري دارد مانند حضرت خديجه كه در مورد ايشان هم بايد بگوييم يك افتخار براي همه انسانها و مخصوصاً براي تمامي خانمها مي‌باشد. در باره حضرت خديجه همين مقدار بس كه پيغمبر اكرم مي‌فرمودند: پيروزي اسلام، مرهون خديجه است. همسر حضرت زهرا (س) نيز اميرالمومنين علي (ع) است كه پيامبر گرامي (ص) فرمودند: زهرا جان اگر علي نبود، كفوي براي تو در عالم وجود يافت نمي‌شد. و اگر تو نبودي كفوي براي علي در عالم نبود. حضرت فاطمه زهرا از لحاظ فرزند نيز فرزنداني نظير امام حسن و امام حسين و حضرت زينب و ام كلثوم سلام الله عليهم را تحويل عالم بشريت داده‌اند. اسلام مرهون مجاهدتها و تلاشهاي فرزندان گرامي حضرت زهراست. شهادت امام حسين (ع) اسلام را بيمه كرد و مجاهدت حضرت زينب(س)، شهادت آن حضرت را جهانگير كرد. حضرت زينب با آن شهامت مثال زدني در مقابل دشمن گفت: «‌ثكلتك امك يابن مرجانه ما رأيت الا جميلا». نظير چنين فرزنداني را در عالم كسي نداشته و نخواهد داشت. اما اولاد حضرت زهرا سلام الله عليها منحصر به اين چهار بزرگوار نيست، بلكه دوازده امام از نسل حضرت زهرا به وجود آمدند كه بارها پيغمبر اكرم به اين موضوع افتخار مي‌كردند. از همان وقتي كه امام حسين طفلي كوچك بود، پيامبر اكرم او را در دامن مي‌نشاندند و مي‌فرمودند: «يا حسين التاسع من ولدك هو القائم بالحق به يملأ الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جورا» يعني حسينم، نهم از فرزندان تو امام زمان است كه به دستش پرچم اسلام روي كره زمين افراشته مي‌شود. آنكه عدالت اجتماعيِ سرتاسري مي‌آ ورد. آن كه ظلم جهاني را ريشه كن مي‌كند و بالاخره آن كه اسلام را جهاني مي‌كند و مي‌گويد «انّ في إبنه رسول الله لي اسوه حسنه» يعني سرمشق من در حكومت، زهراي مرضيه است. آن امامي كه اسلام را جهاني مي‌كند و مي‌فرمايد كه «‌نحن حجج الله علي خلقه و فاطمه حجه علينا» يعني ما دوازده امام حجت براي مردم هستيم و زهرا (س) حجت براي ما است. درك كردن معناي اين گونه روايات سخت است، اين گونه روايات حيران كننده است و انسان با غور در اين مطالب پي به جهل خود مي‌برد.
نكته مهم كه تذكر آن در اين مجال ضروري است اينكه، شناخت ما نسبت به نعمت بزرگي همچون وجود مبارك حضرت زهراي مرضيه چه مقدار است؟ و مهمتر اينكه تا چه اندازه آن حضرت را براي خود اسوه مي‌دانيم و از او پيروي مي كنيم؟ اگر ما در اين باره كوتاهي كنيم و از حضرت زهرا (س) الگو نگيريم، بالاترين گناه را مرتكب شده‌ايم. زيرا كفران نعمت كرده‌ايم. قرآن كريم مي‌فرمايد: «لئن شكرتم لأزيدنّكم و لئن كفرتم إنّ عذابي لشديد». اگر حضرت صديقه طاهره سرمشق جامعه باشد، جامعه رو به تزايد و ترقي خواهد بود و اما اگر زهرا سرمشق زندگي مردم نشد، در دنيا و آخرت عذابي دردناك در انتظار آنان خواهد بود. در خصوص لزوم الگوگيري از سيره حضرت زهرا (س) به دو نكته اشاره مي‌گردد كه از مصاديق برجسته شيوه‌ زندگاني حضرت زهراست كه نسل كنوني بايد اسوه خود قرار دهد.

 

حجاب از ديدگاه حضرت زهرا(س)

آن بانوي بسيار بزرگ جهان، با اين که حريم عفاف و حجاب را به طور کامل رعايت مي‏کرد، در عين حال، در بحراني‏ترين حوادث سياسي و اجتماعي، حضور و ظهور داشت.
روزي مرد نابينايي با کسب اجازه به محضر حضرت زهرا(س) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانيد، پيامبر اکرم(ص) که در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا(س) پرسيد: «با اين که اين مرد نابيناست و تو را نمي‏بيند، چرا خود را پوشاندي»؟ حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نمي‏بيند، من که او را مي‏بينم، وانگهي او بو را استشمام مي‏کند». پيامبر(ص) (به نشانه تأييد شيوه و گفتار حضرت زهرا«س») فرمود: «أَشْهَدُ اَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنّي؛4 گواهي مي‏دهم که تو پاره تن من هستي».
اميرمؤمنان علي(ع) فرمود: روزي همراه گروهي در محضر رسول خدا(ص) نشسته بوديم. آن حضرت به ما رو کرد و فرمود: «بهترين کار براي زنان چيست؟» هيچ کدام از حاضران نتوانستند جواب صحيح بدهند. هنگامي که متفرّق شدند، من به خانه بازگشتم، و همين موضوع را از حضرت زهرا(س) پرسيدم، و ماجراي سؤال پيامبر(ص) و پاسخ صحيح ندادن اصحاب را براي حضرت زهرا(س) تعريف کردم، و گفتم هيچ يک از ما نتوانستيم پاسخ صحيح بدهيم. حضرت زهرا(س) فرمود: ولي من پاسخ به اين سؤال را مي‏دانم، و آن اين است که: «خَيْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لايَرِينَ الرِّجالَ وَلايَراهُنَّ الرِّجالُ؛ صلاح زنان در آن است که آنها مردان نامحرم را نبينند، و مردان نامحرم آنها را نبينند».
* حجاب در اسلام به معناي پرده نشيني نيست، بلکه به معناي پوششي معقول براي جلوگيري از فساد، و حفظ کرامت زن است.
من به محضر رسول خدا(ص) بازگشتم و عرض کردم: «اي رسول خدا! از ما پرسيدي که چه کار براي زنان برتر است، پاسخش اين است که برترين کار براي زنان اين است که آنها مردان نامحرم را نبينند، و مردان نامحرم آنها را نبينند».
پيامبر(ص) فرمود: «چه کسي به تو چنين خبر داد، تو که اين‏جا بودي و پاسخي نگفتي؟» علي(ع) عرض کرد: «فاطمه(س) چنين فرمود».
پيامبر(ص) از اين پاسخ خشنود شد، و سخن فاطمه(س) را پسنديد و به نشانه تأييد او فرمود: «اِنَّ فاطِمَةُ بضْعَةٌ مِنّي؛5 همانا فاطمه، پاره تن من است».
نيز روايت شده: روزي جابر بن عبدالله انصاري همراه رسول خدا(ص) به سوي خانه فاطمه(س) رهسپار شدند. وقتي که به در خانه رسيدند، پيامبر(ص) اجازه ورود طلبيد. فاطمه(س) اجازه داد، پيامبر(ص) فرمود: شخصي همراه من است، آيا اجازه هست با او وارد خانه شويم؟ فاطمه(س) عرض کرد: «اي رسول خدا «قِناع» (يعني مقنعه و روسري) ندارم.» پيامبر(ص) فرمود: «يا فاطِمَةُ خُذِي فَضْلَ مَلْحَفَتِک فَقِنِعِي بِهِ رأسَکِ؛ اي فاطمه! زيادي لباس بلند روپوش خود را بگير و سرت را با آن بپوشان».
حضرت فاطمه(س) همين کار را کرد، آن گاه پيامبر(ص) و جابر، با کسب اجازه وارد خانه شدند.6


تلاش‏هاي سياسي و اجتماعي حضرت زهرا(س)
حضرت زهرا(س) در عين آن که حجاب کامل را رعايت مي‏کرد، حجاب را پرده‏نشيني و انزواي زنان نمي‏دانست، بلکه شواهد بسياري وجود دارد که آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگير و مانع تلاش‏هاي اجتماعي و سياسي نمي‏دانست. از اين رو، در عرصه‏هاي مختلف اجتماعي و سياسي شرکت فعّال داشت.
محدّثين نقل مي‏کنند: شخص پيامبر(ص) دست فاطمه(س) را گرفت، و به ميان مردم آمد و خطاب به مردم فرمود: «هر کس که فاطمه(س) را شناخت که شناخت، و هر کس که او را نشناخته بداند که فاطمه(س) دختر محمّد(ص) است. او پاره تن من است. او قلب و جان من است. هر کس او را بيازارد مرا آزرده، و هر کس مرا بيازارد، قطعا خدا را آزرده است» بنابراين، حجاب در سيره فاطمه(س) پرده نشيني نيست.
 در مکّه قبل از هجرت، مشرکان به تحريک ابوجهل به پيامبر(ص) آزار مي‏رساندند، يکي از آنها به نام «ابن زبعري» شکمبه گوسفندي را برداشت، و به طرف پيامبر(ص) انداخت، به طوري که سر و صورت آن حضرت را آلوده نمود، ابوطالب(ع) به دفاع از آن حضرت پرداخت،
* پوشش زن در اسلام اين است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن و موي خود را بپوشاند، و به جلوه‏گري و خودنمايي نپردازد، آيات مربوطه همين معني را ذکر مي‏کند، و فتواي فقهاء هم مؤيّد همين مطلب است».
در اين هنگام حضرت زهرا(س) که در آن وقت خردسال بود با آب نزد پدر آمد، و سر و صورت آن حضرت را شست و شو داد.8

اين ترتيب نتيجه مي‏گيريم، حضرت زهرا(س) در عين آن كه در همايش پرشكوه و پرجنجال شركت نمود، همه نمادهاي حريم حجاب و عفاف را رعايت نموده است.

بشارت هاي خدا به زنان عفيف
امام جعفر صادق(ع) : اگر زن عفت داشته باشد به دنيا مي ارزد وگرنه به خاک هم نمي ارزد.
پيامبر اکرم (ص) : ... زني که براي حفظ غيرت ، استقامت ورزيده و براي خدا وظيفه خود را بخوبي انجام داد ، خدا پاداش شهيد را به او خواهد داد.
پيامبر اکرم (ص) : پروردگارا زناني که خود را خود را پوشيده نگه مي دارند مشمول رحمت و غفران خود بگردان.
پيامبر اکرم (ص) : شرف مقنعه اي که زن بر سر دارد از دنيا و آنچه در آن است ارزندا تر مي باشد.

نتيجه گيري

حجاب و عفاف حضرت زهرا به گونه‌اي است كه ذكر شد، در حالي كه در مقابل نامحرم كوبندگي و قاطعيت دارد، به مسلمانان مي‌فهماند كه اختلاط بين زن و مرد ممنوع است. تصور نكنيد اين بي‌حجابي و بي‌عفافي كه فعلاً در جامعه رايج است، فقط براي ما باعث ناراحتي شده است، بلكه حضرت زهرا نيز از اين موضوع بسيار ناراحت است. همه مي‌دانيم كه حضرت زهرا بهترين سرمشق است. سرمشق يعني چه؟ يعني جامعه بايد وضعيت حجاب و عفاف حضرت زهرا را مورد مطالعه و بررسي قرار دهد و به همان صورت عمل نمايد.

حضرت زهرا(س) در عين آن كه حجاب كامل را رعايت مي‏كرد، حجاب را پرده‏نشيني و انزواي زنان نمي‏دانست، بلكه شواهد بسياري وجود دارد كه آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگير و مانع تلاش‏هاي اجتماعي و سياسي نمي‏دانست. از اين رو، در عرصه‏هاي مختلف اجتماعي و سياسي شركت فعّال داشت.

بنابراين «تعادل و تنظيم روابط»، پي آمدهايي چون حضور پرنشاط، سالم، شاداب و تأثيرگذار براي مردان و زنان در عرصه هاي مختلف خانواده و جامعه خواهد داشت و بن بستي از فساد و تباهي در هيچ يک از ميدانهاي فعاليت ايجاد نخواهد کرد.

به هرحال آنچه که بر مي آيد اين است که حجاب محدوديت ساز نيست بلکه ايجاد مصونيت مي کند. البته بايد ذکر کرد که حجاب فقط براي زنان نيست و براي مردان نيز ضروري به نظر مي رسد. از بين رفتن حجاب در جوامع کنوني نماد رشد و پيشرفت نيست نماد عقب ماندگي و غربزدگي کشورهاي اسلامي مي باشد.

 

منابع:

1 ) نور (24) آيه 30 و 32و 33؛ احزاب(33) آيه 32، 33 و 59.

2 ) مرتضي مطهّري، مسأله حجاب، چاپ جديد، ص79.

3 ) همان، ص83.

4 ) علاّمه مجلسي، بحار، ج43، ص91.

5 ) علاّمه علي بن عيسي (اِرْبِلي، کشف الغمّه، ج2، ص23 و 24.

7 ) علاّمه علي بن عيسي اِرْبِلي، کشف الغمّه، ج2، ص24.

8 ) علاّمه سروي، مناقب آل ابي‏طالب، ج1، ص60

مسأله حجاب در سيره حضرت زهرا،‌ حجة‏الاسلام والمسلمين محمد محمّدي اشتهاردي

حجاب حضرت زهرا ، آمنه مظاهري




برچسب ها :

بی حجابی ارزش است ... !!؟؟؟؟

همیشه برای ارزش ها در سراسر دنیا هیچ حد و مرزی قائل نمیشویم،یعنی هر چه بیشتر باشد آن ارزش ها بهتر است...

مثلا آدمها هر چه راستگوتر بهتر ، هر چه مهربان تر بهتر...

برای اینکه بفهمیم حجاب یا بی حجابی کدام ارزش است می توان از همین سنگ محک استفاده کرد...

آدم ها هر چه بی حجاب تر بهتر؟جواب این سوال منفی ست...حتی در آزادترین کشورها از نظر حجاب یک حدی گذاشته می شود...یعنی اگر انسان ها از آن حدش خارج شوند دیگر برچسب های مختلفی می خورند...با هر وضعی نمی توانند در جامعه ظاهر شوند...یعنی نمی توانند بدون "هیچ گونه"پوششی در جامعه ظاهر شوند...حداقل ها را همیشه دارند...!

پس می توان اثبات کرد که این حجاب است که ارزش است نه بی حجابی...

 

منبع : http://www.sarallah-z.blogfa.com




برچسب ها :

حداقل پوشش زنان در قرآن

یا ایها النبی قل لازواجك وبناتك ونساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلك ادنى ان یعرفن فلا یؤذین وكان الله غفورا رحیما
اى پیامبر، به همسران خود و دختران خود و همسران مؤمنان بگو که لباس هاى خود را بلند کنند تا تمام بدنشان را در بر بگیرد و بپوشاند زیرا این كمترین حدیست كه بوسیله اش (بعنوان زنان پرهیزگار) شناخته خواهند شد و مورد اهانت قرار نخواهند گرفت. خداست عفو کننده، مهربان ترین.

وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن على جیوبهن ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن او ابائهن او اباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ما ملكت ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربة من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا على عورات النساء ولا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن وتوبوا الى الله جمیعا ایها المؤمنون لعلكم تفلحون
و به زنان ایمان آورده بگو که نگاه شان را پایین و بدور از نامحرمان دارند و پاکدامنی خود را حفظ کنند و آرایشها .و زینتهای خود را آشکار نسازند مگر آنچه ظاهر شدنش ضروریست و مانعی ندارد ( صورت و دو کف دست ) و روسریهایشان را بر گردن و سینه افکنند و زیبایی هایشان را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا فرزندانشان یا فرزندان شوهرانشان یا برادرانشان و  یا پسران برادران و خواهرانشان یا زنانشان و برده های خود یا مردانی که رغبت جنسی در آنان نیست یا کودکانی که هنوز به اندام زنان اطلاع نیافتند .
و پاهایشان را بر زمین نزنند ( که صدا دهد ) زیرا اینگونه خود را به نمایش می نهند و زینت خود ( اندام ) خود را آشکار می سازند و همگی ایمان آورندگان بایستی بسوی خدا بازگردید تا رستگار شوید.

سورة ۲۴ - آیة ۳۱
الله تعالى به زن امورى را مورد اشاره قرار داده كه زن بخوبى آنرا مى شناسد این امور خیلى روشن است مانند :
۲- به زنانى كه خودشان روسرى بسر مى كرده اند نشان مى دهد كه آن روسرى تان را بایستى بصورتی قرار دهیدكه جیوب (سینه و گردن ) را بپوشاند و این نتیجه ی فعلی آیه است که زنان از قبل خمار (روسری ) بسر بودند و فقط نحوه ی روسری شان مورد قبول الله سبحانه و تعالى نبود .
علت اینکه می گویم زنان از قبل روسری بسر بوده اند اینست که خداوند برایشان گفته ” خمرهن ” روسری هایتان ” و اگر آنان از قبل چیزی بسر نداشتند حتما خداوند برایشان ابتدا نوعی پوشش توصیف می کرد و بعد می گفت آنرا روی سر قرار دهید بعد آنرا بکشید روی جیوبتان که همان پوشاندن گردن و سینه است زیرا جیب به قسمتی از لباس می گویند که از آن قسمت گردن آشکار می شود یا جایى كه مخفى ماندنش مهم است.
و باز الله سبحانه و تعالی به آنان بیان فرموده که زینت خود را جز برای افرادی نامبرده ،مشخص نسازند و این افراد که در شروع آن شوهر نام برده شده نه بدین معناست که با همه ی آنان بهمانگونه باشند که با شوهران می توانند باشند ، زیرا الله تعالی زن و شوهر را لباس هم معرفی کرده است ( … هنَ لباسٌ لكم و أنتم لباسٌ لهن … زنانتان لباس شما و شما لباس زنانتان هستید…قرآن  ) یعنی بین آنان لباس هم لازم نیست و خود پوشش همند .
آن افراد نامبرده مردانی هستند با سن و عمرهای متفاوت و اینست که آشکار ساختن زینت نمی تواند به معنای عریانی یا شبه عریانی باشد بلکه به معنای ظهور بصورتی ست که قبلا نیز زنان بدان عادت داشتند مانند پوشش جسم بصورتی که شهوت انگیز نبوده ولی تکلف و سختی هم نداشته است و اینست که زن در آن زمان حدودش را مشخص می دانسته همانطور که ما حدود و پوشش بین نزدیکان را می شناسیم و اینست که هرگز آشکار ساختن سینه و ران در این نوع اجازه ی آشکار سازی نیست.
۳- مسئله ی دیگر نحوه ی پوشش و راه رفتن زن بگونه ای که زینت را آشکار سازد و اینست که خداوند از زدن پاى زن بزمین سخن آورده زیرا در آن زمان نیز زن بخوبی می دانسته که صدای پای زن تنها آهنگ و طریقه ی راه رفتن او را مشخص نمی کند بلکه بالاتر از آنست و زینت او را آشکار می سازد و این زینت در کل ، بیان جوانی و شادابی و نیاز او به جلب جنس مخالف اوست.
براین اساس کفشهای پاشنه بلند عیناً همان صفت زدن پاها در وقت پوشش خلخال و آشکار سازی زینت را دارند زیرا با پوشش کفش پاشنه بلند ،  تمایل جسم زن در راه رفتن بصورتی می شود که زینت او را نمایان می سازد و صدا و نحوه ی راه رفتنش مورد توجه قرار می گیرد.

و اینست که حداقل پوشش زن در قرآن پوششی ست که گردن و سینه ها را بپوشاند و این ممکن نمی شود مگر اینکه روسری به جلو آورده شود زیرا اگر روسری در عقب سر باشد باز تمایل به آشکار سازی جیوب ( فتحه ی لباس که گردن و سینه را می گیرد ) باقی می ماند و زینت زن آشکار می شود و شکی نیست که موی سر به عنوان زینت زن بلکه تاج سر زن شناخته می شود که بوسیله ی آن خود را تجمل می دهد و زنان به خوبى مى دانند و به آرایش موهاى خود افتخار و تباهى مى كنند!
پس کسی که پوشش موی زن را ضروری نمی شناسد بایستی به خیابان رود و زنان را و خودنمایی شان را نظاره گر شود تا بهتر متوجه ی سخنم شود!
و باز حداقل پوشش زن اینست که زینت هایش ( اندام ) را نمایان نسازد و باز حداقل پوشش اینست که روپوش لباس ( جلباب ) تا پایین  بصورت ساترو پوشش بر تمام جسم قرارگرفته شود و جلباب عموما به لباس فوق لباس عادی اطلاق می شود زیرا در قاموس مشخص قرآن که لغت عرب است به لباس زیرتن که با بدن لمس مستقیم دارد ” لباس و ثوب ” گفته می شود و اینست که زن و شوهر را لباس هم می خواند .
پس جلباب بمانند عبا یا چادر است یا همانکه  ایرانی ها بدان مانتو می گویند ولی بایستی تمامی جسم را از گردن تا نوک انگشت پا در بر گرفته باشد و نوع آن بگونه ای باشد که شکل جسم را به نمایش ننهد.
و حداقل پوشش در خانه اینست که باعث نشود کودکی جسم زنان را خوب بشناسد و اینست که اطفال بایستی در محیطی اخلاقی و غیر تحریک آمیز پرورش یابند.

۴- حال بگذارید ببینیم حداکثر پوشش چیست؟
قرآن محیط حداکثر را بسیار باز کرده است تا زن مؤمن بتواند در لباس خود همیشه بسوی بهترین برود و مطمئن باشد كه خدایش بیشتر را از او قبول داشته و بلكه بیشترین پوشش پسندیده است و اینست که با توجه به آیاتی که زن را به اخفای زینت دعوت کرده ، متوجه شدم هر قدر زن خود را بیشتر بپوشاند خودش را به رضای خالق نزدیکتر خواهد کرد البته با نیت و تقوای درون تا مصداق : وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَیْرٌ … و  پوششی که خدا را در نظر گرفته شود بهترین است ” باشد .

و اینست که احدی جز الله تعالی اجازه ندارد برای زن حداکثر یا حدود در پوشش تعیین نماید و هرگونه تحدید در پوشش فقط با اجازه ی قرآن ممکن است .
و با مراجعه به قرآن مشخص می شود که تحدید حداکثر به عهده ی زن مؤمن رها شده است و آن اینکه او با تشخیص زینت خود ، به نهان ساختن زینت بکوشد و زنی که سرتاسر بدنش را مخفی می سازد بخوبی می تواند با افتخار اعلام دارد که من همانگ با فرمان خدایم هستم و خود را برای بیگانه آشکار نساختم و خدایم مرا امر فرموده تا چنان باشم که مورد شناخت و اذیت واقع نشوم.و اینست که حتی با تفاسیر متعدد و مقایسه با احادیث و اخبار، قضیه عوض نخواهد شد جز در این امر که ما نمی توانیم زن را به پوشش حداکثر اکراه و اجبار سازیم و این امر به اختیار زن واگذار شده است و این حقیقت اسلام است که زن مؤمنه خود شریک امری ست که شناسایی آن توسط الله تعالی و خود زن صورت یافته است.
بر این اساس مؤمنان ، معتقدم که تعیین حداکثر یا خط فاصل و ممنوعیت نوعی پوشش که با هشمت بیشتر زن در ارتباطست نوعی دیکتاتوری ست و حتی خلاف وحی است .
مگر بشر بهتر از خالق بشر می فهمد!؟
حال که خالق زن حد پوشش را به این صورت زیبا برای زن ترسیم کرده و او را به اخفای زینت و بهترین راه عدم ایذاء دعوت كرده است ،پس کسی حق اذیت به زن را ندارد و کسی حق ندارد به زن بگوید : صورتت آشکار کن و دستت هم آشکار کن و بیش از این حق پوشش نداری !؟

زیرا بسیاری اوقات زن آرامش خود را در اخفای صورت می بیند بمانند عروسی که به وقت خروج از آرایشگاه صورتش را می پوشاند تا کسی به او نگاه نکند و به او طمع نکند.
البته هدفم با این مختصر این نیست که به خواهران عزیزم بگویم پوشش من بهتر است یا پوشش آنان بلکه هدفم تذکر به این حقیقت است که :
ما برای پوشش بهتر، بایستی مسابقه بسوى خیرات و نیکی ها را راه اندازى كنیم نه اینکه سدی باشیم در راه خیر و نیکی!
همتنطور که خدایمان ما را بسوی پیشگام شدن در نیکی ها می خواند:
ولكل وجهة هو مولیها فاستبقوا الخیرات این ما تكونوا یات بكم الله جمیعا ان الله على كل شیء قدیر
سورة ۲ - آیة ۱۴۸
یؤمنون بالله والیوم الاخر ویامرون بالمعروف وینهون عن المنكر ویسارعون فی الخیرات واولئك من الصالحین
سورة ۳ - آیة ۱۱۴
لكن الرسول والذین امنوا معه جاهدوا باموالهم وانفسهم واولئك لهم الخیرات واولئك هم المفلحون
سورة ۹ - آیة ۸۸
اولئك یسارعون فی الخیرات وهم لها سابقون
سورة ۲۳ - آیة ۶۱
ثم اورثنا الكتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخیرات باذن الله ذلك هو الفضل الكبیر

- سورة ۳۵ - آیة ۳۲
و بر اساس تجربه ى شخصى ام اثرات خوب نقاب  ( پوشش صورت ) را لمس كرده ام كه بسوى زن با دیده ى كمتر یا تحقیر آمیز نظر نمى شود بلكه ثابت مى شود كه ابراز شخصیت زن حتى از پس حجاب هم ممکن است همانطور که معلمه ی زنان عایشه ی صدیقه نمونه ی بارزش بود که امر بر حجاب شده بود و حجاب مرحله ی پیشرفته تر پوشیدن است یعنی اینکه از نظر کاملاً مخفی شود .
پس آیاتى كه زنان را به پوشش  ( حد ادنی یا حداقل ) امر فرموده خیلی زیبا از صفات لباس خارجی لباس زن که همان جلباب و خمار( رو لباسی و روسری ) و پوشش پاها و آرام راه رفتن   و اخفای زینت است ، بیانى روشن آورده است .
و با تكمیل شدن این اصل كه آیات عمومى پوشش ابتدا از زنان رسول الله  و دخترانش آغاز شده و سپس به زنان بقیه ى جامعه ، به این اصل رسیدم كه :
 
پوشش و ستر زنان رسول الله به عنوان بهترین پوشش و نمونه ى بهترین است و این است كه ایشان امر شدند كه از پشت حجاب با مردان بصورتی که حتی صدایشان نیز پایین و نرم نباشد، سخن گویند.

و همه مى دانند سخن از پشت حجاب به معنای ساکن و حبس شدن در خانه نیست و آنان  معلمه های صحابه و زنان بودند و بلكه امر شدند به دعوت به دین الله .

و اینکه روش سخن گفتن به آنان آموزانده شده برای این بود که دعوتگران بسوی دین باشند نه اینکه ساکت و خانه نشین شوند!

… واذكرن ما یتلى فی بیوتكن … الأحزاب

و از آیات خداوند که در خانه هایتان تلاوت می شود بخوانید و به دیگران تذکر دهید ….

اینست که بهترین پوشش را ” حجاب ” می دانم و حجاب همان است که زن کاملا مستور باشد.

و با خواندن کتاب الله تعالی متوجه می شویم که الله تعالی رسولش را اسوه و الگوی ما خوانده است و اینست که اخلاق و رفتار زنان ایشان و دخترانشان نیز نتیجه ی تعلیم صحیح شریعت اسلام است که بایستی مورد توجه ی مسلمین واقع گردد تا امت اسلام به عزت خود باز گردد و همه می دانیم در دورانی که مسلمین خود یک امپراتوری جهانی شناخته شده بودند سخن از کشف و باز کردن صورت زن نبوده است ولی اجباری هم نبوده زیرا برای مثال کنیزان و خدمتکاران زن صورت خود را باز نگه می داشتند .
و هرگز پوشش زن نوعی تحقیر شأن زن نبوده است زیرا مشهور است براى مثال زبیده زن هارون الرشید مشهور به تفقه در امور و نقاش بوده است حال اینكه او یك زن محجبه بوده است.
منبع
معناى توحید

۲ پاسخ به “حداقل پوشش زنان و حداکثر ( حجاب )”

  1. شخصی سخنم را خوب نفهمید و مرا متهم كرد كه : تو زنان را به عدم اطاعت از شوهرانشان مى خوانی ؟!
  2. این شخص منظورش این بود كه ممكن است مردى به زنش امر كند كه صورتش را بپوشاند.

    و من به او و بقیه این تذکر را بچهم که بایستی زن و شوهر آنجنان بهم نزدیک باشند که مایه ی آرامش و آسایش هم شده و حاجتی به مرافعه ی مشکلات نداشته باشند!

    متاسفانه بسیاری مردان به زنان به دیده ی اسیری می نگرند که جز اطاعت راهی ندارد و گویا زن هیچ حقی ندارد!

    در حالیکه خداوند فرموده است:

    … وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَكُیمٌ (۲۲۸) سوره البقره

    و برای زنان همانگونه حقوق احسان و نیکی هست که مردان بر آنان دارند ….

    پس مرد به خوبی بایستی بتواند شریک و همتای خود را بسوی آرامش خود و او جلب کند نه با قهر و خشونت او را از خود منفور سازد.




برچسب ها :

مزاحم آرایش حلال دختران جوان نشوید ...
 
آرایش دختران
 
آرایش زن چیست؟ زن ذاتاً دوست دارد آرایش كند. و این جزء ذات زن است. متأسفانه بعضی از این حاج‌خانم‌های پیرزن در خانه تا می‌بیند دخترش آرایش می‌كند، یا عروسش، (خنده حضار) یك تعبیرات زشتی می‌كند. خانم! تو پیری؟

خجالت نمی‌كشند، طوری نیست خجالت نكشند. مگر می‌خواهد بیرون برود خودش را نشان جوان‌ها بدهد. خودش را آرایش می‌كند. ما زن داریم دو لیتر گریه می‌كند برای امام حسین(ع). اما اگر بفهمد پسرش با عروسش یك بستنی خورده كودتا می‌كند. (خنده حضار) روضه هفتگی، ختم انعام، ختم قرآن، همه‌ی دعاها و نمی‌دانم «امن یجیب» مهرش، جانمازش اندازه‌ یك بقچه‌ی حمام است. اما اگر بفهمد كه این مثلاً با عروسش رفته فرض كنید حالا بگردند، دری وری می‌گوید. زن نژادش این است.
 

شما یاد بگیرید از امیرالمؤمنین(ع)، با غلامش رفتند پیراهن بخرند، پیراهن قشنگ را داد به غلامش، گفت: آقا من قنبر غلام هستم. فرمود: مگر جوان نیستی؟ خوب جوان دوست دارد شیك بپوشد. سر به سر بچه‌ها نگذارید. در آرایش حلال، وقتی به آرایش حلال گیر دادی، آنها سمت آرایش حرام می‌روند. خیلی از گیرهایی كه می‌دهند اینها ضررش به خودشان برمی‌گردد.

بعضی از جوان‌ها تا حالا چند مورد آمدند، به من گفتند: حاج آقای قرائتی من به خاطر شما یك سیلی خوردم. گفتم: چرا؟ گفته: من می‌خواستم آن كانال فوتبال ببینم، پدرم گفت: آن كانال قرائتی را ببینیم. من هی زدم فوتبال، او هی زد قرائتی! آخرش یك سیلی به من زد. من از همه‌ اینهایی كه از پدرشان یا پدر بزرگشان كتك خوردند، معذرت می‌خواهم.

(خنده حضار) آخر این قرائتی تحمیلی درست نیست. اسلام گفته آزادی، حتی اگر آمدی پشت سر این آقا نماز خواندی، ركعت دوم آزادی! قصد فرادی كن برو. اصلاً نماز مغرب را خواندی، نماز عشا را آزاد هستی، رها كن برو. اسلام به ما آزادی داده است. اگر ما به حلالها قناعت كنیم، همه‌ی مردم مسلمان میشوند. گیر اینكه بعضیها اسلام به آنها سنگین است، در همین نماز جمعه دیروز، نماز جمعه گذشته رفتیم، به ما گفتند: بین دو نماز صحبت كن. گفتم: سخنرانی بین دو نماز گروگان گیری است. گفت: فرار می‌كنند. گفتم: خوب فرار كنند. مگر میخواهی مردم را اسیر كنی؟ كم حرف بزن، خوب حرف بزنی فرار نمی‌كنند، حالا فرار هم كردند، كردند.
 
Click for larger version

توجه به دستورات دین، نه سلیقه‌های شخصی
ما مثل بت پرست‌ها در بعضی كارها هستیم. بت پرست‌ها با دست خودشان یك بت می‌تراشیدند، راستش گریه می‌كردند. قرآن می‌گوید: «أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» (صافات/95) با دست خودت سنگ تراشیدی حالا راستش گریه می‌كنی؟ ماهم با دست خودمان آداب و رسوم را درست كردیم، خودمان در آداب و رسوم خودمان ماندیم.

آرایش یك ارزش است. دختر و پسرها در آرایش حلال نباید مزاحم داشته باشند. مثل اینكه یك كسی شوهرش مرده اسلام گفته چهار ماه و ده روز فاصله بگیرد. بعد از چهار ماه و ده روز، قرآن آیه دارد می‌گوید: اگر خانم خواست عقد كند، كسی حق ندارد جلوی او را بگیرد. آیه‌ قرآن است. متن قرآن است. زن بیوه! خواهند گفت عجب زن بی‌حیایی بود. چه زود شوهر كرد. تو كه می‌گویی: فلان زن بی‌حیا است، قطعاً غیبت كردی و گناه كبیره كردی. تو گناه كبیره كردی كه گفتی فلانی بی‌حیا است. اما او ثواب كرد. این خانم به هوای... نه خواهند گفت: این به شوهر اولش وفادار نیست. چه كسی گفت: معنای وفا یعنی عقد نكن؟ چه كسی گفت: عقد نكن.

زنان بیوه یك چیز غلطی در سرشان است. می‌گوید: من می‌خواهم وفادار باشم. چون می‌خواهد وفادار باشد، ازدواج نمی‌كند. اصلاً قاطی كرده والله نمی‌دانم قاطی كرده، اینها جزء دین نیست. جزء لغت نیست. جزء قرآن نیست. بالاخره حالا من 50 سال است دیگر آخوند هستم. 15 سالگی آخوند شدم. حالا 65 سالم است. بعد از 50 سال آخوندی، 32 سال برای شما حرف می‌زنم.

وفا این نیست كه انسان ازدواج نكند. تقوا این نیست كه انسان برای شوهرش آرایش نكند. به خانم می‌گوییم: آخر این چه قیافه‌ای است؟

یك مردی در كوچه می‌دوید. گفتند: كجا می‌دوی؟ گفت: می‌روم خانه زنم از عروسی می‌آید، چون تا از عروسی می‌آید، لباس‌های خوبش را كنار می‌گذارد و آشغالهایش را خواهد پوشید. من می‌خواهم یك لحظه‌ای كه لباسش را می‌كند، من هم یك نگاهی به این لباس بكنم. خوب این چه، كجایش مثلاً چرا چنین است؟ كه مرد باید بدود، آرزو، آه بكشد كه یكبار هم... هرچه آرایش دارید «وَ لا یبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِن» (نور/31)‏ آرایش مخصوص زن است. بیرون خانه آرایش نباشد.

حدیث داریم پیغمبر برای خانم‌هایش آرایش می‌كرد. پولی كه پیغمبر برای عطر می‌داد بیش از پولی بود كه برای غذا می‌داد. زن و شوهر باید چطور باشد؟ قرآن می‌گوید: «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» (بقره/187). 
 
منبع:www.goharenab.blogfa.com
[ دوشنبه 1390/12/15 ] [ 22:10 ] [ neo ]



برچسب ها :

تاریخچه حجاب و عفاف در ادیان و اقوام گذشته

1. پوشش زن در یونان و روم باستان

دایره المعارف لاروس درباره پوشش زنان یونان باستان می گوید: زنان یونانی در دوره های گذشته، صورت و اندامشان را تا روی پا می پوشاندند. این پوشش که شفاف و بسیار زیبا بود، در جزایر کورس و اِمِرجوس و دیگر جزایر ساخته می شد. زنان فنیقی نیز دارای پوششی قرمز بودند. سخن درباره حجاب، در لابلای کلمات قدیمی ترین موءلفین یونانی نیز به چشم می خورد؛ حتی «بنیلوب» (همسر پادشاه «عولیس» فرمانروای ایتاک) نیز با حجاب بوده است. زنان شهر «ثیب» دارای حجاب خاصی بوده اند، بدین صورت که حتی صورتشان را نیز با پارچه می پوشاندند. این پارچه دارای دو منفذ بود که جلوی چشمان قرار می گرفت تا بتوانند ببینند. در «اسپارته» دختران تا موقع ازدواج آزاد بودند، ولی بعد از ازدواج خود را از چشم مردان می پوشاندند. نقش هایی که بر جای مانده، حکایت می کند که زنان سر را می پوشانده، ولی صورت هایشان باز بوده است، و وقتی به بازار می رفتند، بر آنان واجب بوده است که صورت هایشان را بپوشانند؛ خواه باکره و خواه دارای همسر باشند. حجاب در بین زنان سیبری و ساکنان آسیای صغیر و زنان شهر ماد (و فارس و عرب) نیز وجود داشته است. زنان رومانی از حجاب شدیدتری برخوردار بوده اند، به طوری که وقتی از خانه خارج می شدند، با چادری بلند تمام بدن را تا روی پاها می پوشاندند و چیزی از برآمدگی های بدن مشخص نمی شد.2

 

یکی از تاریخ نویسان غربی نیز شواهد زیادی دال بر وجود حجاب در بین زنان یونان و روم باستان آورده است. او درباره «الهه عفت» که یکی از خدایان یونان باستان است، می گوید: «آرتمیس»، الهه عفت است و عالی ترین نمونه (و الگو برای) دختران جوان به شمار می آید. دارای بدنی نیرومند و ورزیده و چابک و به زیور عفّت و تقوا آراسته است.»3

 

همچنین درباره مردم یکی از قبائلی که نهصد سال قبل از میلاد زندگی می کرده اند، آمده است : «بالاتر از ارمینان و در کنار دریای سیاه، «سکّاها» بیابانگردی می کردند. آنها مردم وحشی و درشت اندام قبائل جنگی نیمه مغول و نیمه اروپایی بسیار نیرومندی بودند که در ارابه به سرمی بردند و زنان خود را سخت در پرده نگاه می داشتند.»4

 

این مورّخ در جای دیگر می گوید: «زنان فقط در صورتی می توانند خویشان و دوستان خود را ملاقات کنند و در جشن های مذهبی و تماشاخانه ها حضور یابند که کاملاً در حجاب باشند. 5

 

همچنین از قول یکی از فلاسفه یونان باستان، درباره شدت پوشش زن، نقل می کند: نام یک زن پاک دامن را نیز چون شخص او باید در خانه پنهان داشت.6

 

2. پوشش زن در ایران باستان

 

در مورد پوشش زنان ایران باستان، مطالب زیادی در تاریخ وجود دارد. ویل دورانت درباره پوشش زنان ایران باستان و اینکه حجاب بسیار سختی در بین آنان رایج بوده است، می گوید: «زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکارا با مردان آمیزش (اختلاط) کنند. زنان شوهر دار حق نداشتند هیچ مردی را، ولو پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقش هایی که در ایران باستان بر جای مانده، هیچ صورت زن دیده نمی شود و نامی از ایشان به نظر نمی رسد.»7

 

از دائره المعارف لاروس نیز به دست می آید که حجاب در بین مادها و پارس ها وجود داشته است.8 همچنین در تفسیر اثنی عشری9 آمده است: «تاریخ نشان می دهد که حجاب در فرس قدیم وجود داشته است». در کیش «مازدیسنی» نامه شت مهاباد، آیه 90 گوید: زن خواهید و جفت گیرید و هم خوابه دیگری را نبینید و بر او منگرید و با او میامیزید.»

 

نصوصی که بیانگر حجاب زنان ایران باستان است، نشان می دهد که زنان در دوره های مختلفی چون دوره مادها، پارسی ها (هخامنشیان)، اشکانیان و سامانیان دارای حجاب و پوشش بوده اند، که به چند نمونه آن اشاره می شود:

 

دوره مادها

 

در کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان» آمده: «اصلی که باید در نظر داشت، این است که طبق نقوش برجسته و مجسمه های ما قبل میلاد، پوشاک زنان آن دوره (مادها) از لحاظ شکل (با کمی تفاوت) با پوشاک مردان یکسان است.»10

 

وی در ادامه برای توضیح نقوش بر جای مانده می نویسد: «مرد و زن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده می شوند. به نظر می رسد که زنان پوششی نیز روی سر خود گذارده اند و از زیر آن گیسوهای بلندشان نمایان است.»11

 

دوره پارسی ها (هخامنشیان)

 

پارسی ها به وسیله کوروش، دولت ماد را از میان برداشته و سلسله هخامنشی را تأسیس کردند. آنها از نظر لباس همانند مادها بودند. در مورد پوشاک خاص زنان این دوره آمده است: «از روی برخی نقوش مانده از آن زمان، به زنان بومی برمی خوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است. به زنان دیگر آن دوره نیز برمی خوریم که از پهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است.»12

 

دوره اشکانیان

 

در این دوره نیز همانند گذشته، حجاب زنان ایرانی کامل بوده است. در این باره چنین می خوانیم: «لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند تا روی زمین، گشاد، پرچین، آستین دار و یقه راست بوده است. پیراهن دیگری داشته اند که روی اولی می پوشیدند و قد این یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمناً یقه باز بوده است. روی این دو پیراهن چادری سرمی کردند.»13

 

در جای دیگر آمده است: «چادر زنان اشکانی به رنگ های شاد و ارغوانی و یا سفید بوده است. گوشه چادر در زیر یک تخته فلزی بیضی منقوش یا دکمه که به وسیله زنجیری به گردن افکنده شده، بند است. این چادر به نحوی روی سر می افتاده که عمامه (نوعی کلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها می پوشانیده است.»14

 

در کتاب «پارتیان» نیز آمده است: «زنان عهد اشکانی قبایی تا زانو بر تن می کردند، با شنلی که بر سر افکنده می شد و نیز نقابی داشتند که معمولاً به پس سر می آویختند.»

 

دوره ساسانیان

 

در این دوره اردشیر پسر بابک با استفاده از ضعف اشکانیان، سلسله ساسانیان را بنیان نهاد و دین زرتشت را دین رسمی کشور قرار داد. اوستا را ترجمه و آتشکده های ویران را بازسازی نمود. زنان در این دوره که احکام دینی زرتشتیان در کشور اعمال می شده است، همچنان دارای حجاب کامل بودند. در مورد پوشاک زنان چنین آمده است: «چادر که از دوره های پیش مورد استفاده بانوان ایران بوده است، در این دوره نیز به صورت مختلف مورد استعمال داشته است.»15

 

حجاب زنان در این دوره چنان اهمیتی داشت که «حتی لباس هنرپیشگان زن، مانند لباس های بلند سایر بانوان، تا پشت پا کشیده شده است.»16

 

برای اثبات توجه زنان در این دوره به حجاب، کافی است این نقل تاریخی را از منابع اسلامی مرور کنیم: هنگامی که سه تن از دختران کسری، پادشاه ساسانی، را با ثروت فراوانی از اموال، برای عمر آوردند، شاهزادگان ایرانی را در برابر عمر در حالی که با پوشش و نقاب، خود را پوشانده بودند، ایستاندند، خلیفه دستور داد، با آوازی بلند بر آنان فریاد کشند که: پوشش از چهره برگیرید تا مسلمانان آنها را ببینند و خریداران پول بیشتری به پای آنها بریزند. دوشیزگان ایرانی از برهنه کردن صورت خودداری کردند و مشت بر سینه نماینده عمر زدند و آنان را از خود دور ساختند. خلیفه خشمناک شد و خواست با تازیانه آنان را بیازارد، در حالیکه شاهزادگان ایرانی می گریستند. حضرت علی(علیه السلام) به عمر فرمودند: در رفتارت مدارا کن؛ از پیغمبر خدا(صلی الله علیه وآله) شنیدم که می فرمود : «بزرگ و شریف هر قومی را که خوار و فقیر شده، گرامی بدارید». عمر پس از شنیدن فرمایش حضرت علی (علیه السلام) آتش خشمش فرو نشست. سپس حضرت اضافه کرد: «با دختران ملوک نباید معامله دختران بازاری (کنیزان) کرد.»17

 

3. پوشش زن در ادیان بزرگ الهی

 

حجاب در شریعت حضرت ابراهیم(علیه السلام)

 

در آئین مقدس حضرت ابراهیم (علیه السلام) مسأله پوشش زنان، حائز اهمیت بوده است. در کتاب تورات چنین می خوانیم: «"رفقه" چشمان خود را بلند کرده و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد، زیرا از خادم پرسید: این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید؟ خادم گفت: آقای من است. پس برقع خود راگرفته، خود را پوشانید.»18

 

از این بیان روشن می شود که پوشش زن در مقابل نامحرم در شریعت حضرت ابراهیم (علیه السلام) وجود داشته است؛ زیرا «رفقه» در مقابل اسحاق که به او نامحرم بود، از شتر پیاده شد و خود را پوشاند تا چشم اسحاق به او نیفتد.

 

حجاب در آیین یهود

 

در اصول اخلاقی «تلمود» که یکی از کتاب های مهم دینی و در حقیقت فقه مدون و آیین نامه زندگی یهودیان است، آمده: «اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنانچه مثلاً بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم می رفت و یا در شارع عام نخ می رشت یا با هر سنخی از مردان درد دل می کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه اش تکلّم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.»19

 

حجاب در آیین مسحیت

 

در کتاب انجیل آمده است: پولس در رساله خود به قدنتیان تصریح می کند:

 

«اما می خواهم شما بدانید که سر هر مرد، مسیح است و سر زن، مرد و سر مسیح، خدا. هر مردی که سرپوشیده دعا یا نبوت کند سر خود را رسوا می نماید. اما هر زنی که سربرهنه دعا کند، سر خود را رسوا می سازد؛ زیرا این چنان است که تراشیده شود. زیرا اگر زن نمی پوشد، موی را نیز ببرد و اگر زن را موی بریدن یا تراشیدن قبیح است، باید بپوشد؛ زیرا که مرد را نباید سر خود را بپوشد چون که او صورت و جلال خداست، اما زن جلال مرد است؛ زیرا که مرد از زن نیست، بلکه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده، بلکه زن برای مرد. از این جهت زن می باید عزتی بر سر داشته باشد، به سبب فرشتگان... در دل خود انصاف دهید آیا شایسته است که زن ناپوشیده نزد خدا دعا کند.»20 پس در جایی که برای دعا باید سر زن پوشیده باشد، به هنگام روبه رو شدن با نامحرم پوشش سر لازم تر خواهد بود.

 

و نیز در انجیل، در رساله پولس، به تیموتاوءس می گوید: «و همچنین زنان خود را بیارایند به لباس حیا و پرهیز، نه به زلف ها و طلا و مروارید و رخت گران بها، بلکه چنان که زنانی را می شاید که دعوای دینداری می کنند به اعمال صالحه.» 21

 

پی نوشت ها:

 

1ـ علی اکبر علویقی، زن در آیینه تاریخ؛ اگر منظور نویسنده این است که حجاب یک امر فطری است و بر اثر یک رسم اکتسابی به وجود نیامده، ما هم قبول داریم، ولی نمی توان پذیرفت دین موجد حجاب نبوده است؛ زیرا اولاً دوران پیش از مذاهب، پیش فرض باطلی است. چون بنا بر آموزه های دینی، اولین انسان خود پیامبر و دارای مذهب بوده است، ثانیاً اگر حجاب را جزئی از تعلیمات مذهب بدانیم، به فطری بودن آن نقصی وارد نکرده ایم، زیرا تعالیم دین با فطرت انسان هماهنگی کامل دارد، چنانچه آیه 30 سوره روم بدان اشاره دارد.

 

2ـ به نقل از دایرة المعارف القرن العشرین، 1923.

 

3ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ص 520.

 

4ـ همان، ص 336.

 

5ـ همان، ص 340.

 

6ـ همان.

 

7ـ همان، ص 434.

 

8ـ به نقل از دایره المعارف القرن العشرین، 1923.

 

9ـ تفسیر اثنی عشری، ج 10، ص 490.

 

10ـ ضیاءپور، پوشاک باستانی ایرانیان، ص 51.

 

11ـ همان، ص54.

 

12ـ همان، ص 56.

 

13ـ جلیل ضیاء پور، پوشاک زنان ایرانی، ص 194.

 

14ـ همان، ص 197.

 

15ـ همان، ص 114.

 

16ـ علی سامی، تمدن ساسانی، ج1، ص 186.

 

17ـ السیرة الحلبیه، ج 2، ص 234.

 

18ـ سفر پیدایش، باب 24، آیه 64 و65.

 

19ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ص 461.

 

20ـ باب11، آیه 3تا14.

 

21ـ باب دوم، آیه 9تا 11.




برچسب ها :

ملکه و چادر
 
 چارلز دانشجوی انگلیسی با طعنه به دوست و همکلاسی ایرانی اش همایون می گه :

چرا خانوماتون نمیتونن با مردا دست بدن یا لمسشون کنن  !؟؟

یعنی مردای ایرانی اینقدر کارنامه خرابی دارند و خودشون رو نمیتونن کنترل کنن؟؟

 

همایون لبخندی میزنه و میگه :

 

ملکه انگلستان میتونه با هر مردی دست بده ؟ و هر مردی می تونه ملکه انگلستان رو لمس کنه؟!

 

چارلز با عصبانیت می گه :

 

نه!

مگه ملکه فرد عادیه ؟!!

فقط افراد خاصی می تونن با ایشون دست بدن و در رابطه باشن!!!

 

همایون هم بی درنگ می گه :

خانوم های ایرونی همشون ملکه هستن!!!

 


درود بر تمام ملکه های  سرزمینم



برچسب ها :

آثار اجتماعی حجاب

هر عملی که افراد جامعه انجام می‌دهند، در نگاه کلان اثر مستقیم در اجتماع دارد زیرا از خانواده که واحد کوچک اجتماعی است جامعه تشکیل می‌شود و همان‌گونه که رفتار فرد در جامعه موثر است، اشخاص نیز از اجتماع و قوانین آن تاثیر می‌پذیرند. حجاب علاوه بر آثار شخصی و شخصیتی، دارای آثار اجتماعی است. جامعه‌ای که در آن بانوان باحفظ حدود وحقوق دیگران ظاهر می‌شوند و موجب تخریب روح و جسم همنوعان خود شده و محیط آرام وامنی را برای جوانان فراهم سازند، به سوی سعادت و سلامت روانی پیش خواهد رفت.
اگر زنان جامعه باحجاب باشند، هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم می‌مانند و هم در جامعه، سلامت خانوادگی حفظ خواهد شد و محیط خانواده تحت تاثیر خودنمایی‌‌های عده‌ای از زنان بدحجاب و بی‌حجاب قرار نمی‌گیرد و هم مراکز اجتماعی مثل اداره‌ها و بیمارستان‌ها و... در کمال سلامت رفتاری خواهند بود و بزهکاری‌های اجتماعی به حداقل خواهد رسید.
حضرت امام خمینی(ره) در مورد فعالیت اجتماعی واشتغال زنان همیشه این نکته را بیان می‌کردند که: «فعالیت اجتماعی، سیاسی کنید ولی حدود شرعی از جمله رضایت همسر را رعایت کنید.»(۱۰) بسیاری از پرونده‌های ضداخلاقی از عدم رعایت حدود شرعی نشات گرفته است و آمار جنایی ذکر شده همواره زنگ خطری بوده که اندیشه گران تربیتی را نگران می‌ساخته است. یکی از آثار اجتماعی حجاب، حفظ اجتماع و سلامت اجتماعی خانواده‌است، بالا رفتن درصد طلاق در کشور ما زنده‌ترین شاهد این مطلب است.
از روزی که حجاب دچار تغییر و تحول شد و آزادی‌های تعریف نشده در جامعه ما پا گرفت، سطح طلاق به مقدار نگران‌کننده‌ای بالا رفته و میزان ازدواج رو به کاهش نهاده است و این جزء آثار اجتماعی بی‌حجابی است که جامعه را در درازمدت به ورطه هلاکت می‌رساند. البته آثار مثبت حجاب و پیامدهای منفی بی‌حجابی به اینجا ختم نمی‌شود.
وقتی که به صحنه تفکرات عالم نگاه می‌کنیم و بینش اسلام را مشاهده می‌نماییم، به روشنی در می‌یابیم که جامعه بشری هنگامی خواهد توانست نسبت به مسئله زن و رابطه زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود را پیدا کند که دیدگاه‌های اسلام را بدون کم و زیاد و بدون افراط وتفریط درک کند و کوشش نماید آن را ارائه کند. اسلام می‌خواهد که رشد فکری، اجتماعی، سیاسی، علمی و بالاتر از همه فضیلتی و معنوی زنان به حد اعلا برسد و وجودشان برای جامعه و خانواده بشری حداعلای فایده و ثمره را داشته باشد. همه تعالیم اسلام از جمله مسئله حجاب، بر این اساس است. مسئله حجاب به معنی منزوی کردن زن نیست. مسئله حجاب به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بی‌قید و شرط زن ومرد در جامعه است. این اختلاط به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد و بخصوص به ضرر زن است. حجاب به هیچ‌وجه مزاحم و مانع فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی وعلمی نیست.

 




برچسب ها :
فلسفه حجاب

 فلسفه حجاب

یکی از نکات اساسی که زمینه‌ای برای عمل به احکام است شناخت جایگاه هرچیز در نظام هستی است. البته در نظامی که خداوند متعال در جای جای آن دیده می‌شود و ارتباط اشیا و اعمال با خداوند بسیار مشهود است و با درک این ارتباط و حضور، بسیاری از مشکلات زندگی بشر حل می‌شود. «حق» به عنوان زیباترین و پسندیده‌ترین واژه آفرینش در تمامی ادیان و جوامع بشری مورد توجه قرار گرفته است و حقوق و ادای آنها فراتر از زمانها و مکانها واشخاص و ادیان است.
در واقع هر فردی از هر طبقه اجتماعی و از هر دین و ملیت، نسبت به ادای حقوق دیگران حساسیت نشان می‌دهد واین مطلب، حق و حقوق را فرازمانی و فرامکانی می‌کند. برخی از اندیشه‌گران و حکیمان بر این باورند که حجاب، حق‌الله است و در این‌باره می‌گویند: «حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد و نه مال شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش می‌باشد. همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد شد، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق‌الله مطرح است. لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم.
از اینکه قرآن می‌گوید: هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می‌شود عصمت زن حق‌الله است.»(۶) پر واضح است که آدمی نمی‌تواند حقوق الهی را کاملا ادا کند ولی با انجام برخی کارها می‌تواند رضایت الهی را به دست آورد. حضرت رسول‌(ص) می‌فرمایند: «حقوق خداوند متعال بزرگتر از آن است که توسط بندگان ادا شود و نعمت‌های خداوند بیشتر از آن است که به شمارش آید»(۷) و حضرت علی(ع) می‌فرماید: «خداوند بر بندگان حقی قرار داده و آن این است که او را اطاعت کنند.»(۸) اگرچه حق خدا بزرگ است و قابل ادا نیست ولی ادای وظایف و اطاعت از خداوند متعال به نوعی ادای حق محسوب می‌شود. حجاب که امر خداست و شارع مقدس به عنوان یکی از احکام ضروری دین آن را واجب کرده است باید حفظ شود.
حفظ این واجب الهی اطاعت از اوست و اطاعت از او حقی است که بر بندگان نهاده است و هر انسان باورمندی باید تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومی و... این حق و حد الهی را ادا کند. پس حکمت حجاب، سنجش میزان عبودیت واطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب می‌توانند اطاعت را که روح و پیام اصلی عبادات بشر است اثبات کنند و در زمره اطاعت‌کنندگان الهی قرار گیرند. بانوان به عنوان نیمی از جامعه اسلامی که در دامان خود انسان‌های پاک و برجسته می‌پرورانند، دارای حرمت واحترام ویژه‌ای می‌باشند. آنان معلمان عاطفه هستند و پیکره اجتماع، با محبت و تربیت آنها استوار خواهد ماند.
مفسران واندیشه‌گران بر این باور هستند که «قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می‌گوید، می‌فرماید: حجاب عبارت است از یک نحوه احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند. در قرآن علت و فلسفه حجاب را چنین ذکر می‌کند که: ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین، یعنی برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند، چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.»(۹)
با اندکی تدبر در آیات قرآن فلسفه حجاب را به گونه‌ای صریح می‌بینیم و می‌یابیم که احترام و حرمت زن، فلسفه حقیقی و یا یکی از فلسفه‌های حجاب است براستی اگر معرفت انسان به شریعت و تعالیم دینی بالا رفته و قرآن را که آئین‌نامه سعادت و کمال بشر است درک کند، به عظمت حجاب پی برده و می‌فهمد بدحجابی و بی‌حجابی ثمره عدم معرفت و شناخت حقیقی جایگاه زن در هستی است.
خداوند در آیه ۳۱ سوره نور حکم حجاب را به گونه‌ای صریح و آشکارا مطرح نموده و علاوه بر ظرافت‌های خاصی که در نوع پوشش زنان وجود دارد، اشخاص محرم را نیز ذکر می‌کند تا نامحرم‌ها بازشناسانده شوند و در پایان فلسفه پوشش بیان شده است که زینتها و زیبایی‌های زنان در مقابل نامحرم آشکار نشود، تا آنها مورد توجه نگاه‌های ناپاک قرار نگیرند و احترام آنان حفظ گردد. در آیه دیگر حرمت و شخصیت زن به عنوان فلسفه حجاب مطرح می‌شود: «ای پیامبر به زنان ودخترانت و زنان مومن بگو، پوشش خود را بر خود فرو پوشند.
این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.» (احزاب، آیه ۵۹) در این آیه زنان و دختران پیامبر و زنانی که همسر مردان مومن هستند از دیگر زنان جامعه آن روز جدا می‌شوند و حکم حجاب برای این زنان محترم آورده می‌شود. از ظاهر آیه می‌توان دریافت که حجاب به خاطر احترام و حرمت زنان بوده و مقام آنان به قدری والاست که باید از طریق حجاب شناخته شوند؛ مبادا مانند زنان کفار مورد اذیت و آزار قرار گیرند. این دسته از زنان به خاطر اعتقادات و باورهای دینی، دارای ارزش و مقامی افزون از دیگران هستند و حرمت آنها باید مورد شناسایی قرار گیرد.




برچسب ها :

نقش حجاب و عفاف در عظمت زن


حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیف‌تر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب.

حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشری و بویژه جوامع اسلامی مطرح است. همواره این دو واژه در کنار هم به کار برده می‌شوند و در نگاه اول به نظر می‌آید هر دو به یک معنا باشند اما با جستجو در متون دینی و فرهنگنامه‌ها به نکته قابل توجهی می‌رسیم و آن تفاوت این دو واژه است. در برخی کتب لغت حجاب را این‌گونه تعریف کرده‌اند: «الحجاب، المنع من الوصول» حجاب یعنی آنچه مانع رسیدن می‌شود.(۱)
برخی گفته‌اند حجب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از دخول است و به عنوان شاهد آیه شریفه «و من بیننا و بینک حجاب»‌(فصلت، آیه ۵) را ذکر کرده‌اند. در دیگر کتاب‌های لغت حجاب را به معنای پرده آورده و نوشته‌اند: امراه محجوبه؛ زنی که پوشانیده است خود را به پوشاندنی.(۲)
با توجه به معانی ذکر شده در می‌یابیم حجاب امری ظاهری و در ارتباط با جسم است، اگرچه این پوشش برخاسته از اعتقادات و باورهای درونی افراد است ولی ظهور در نشئه مادی و طبیعی دارد یعنی پوشش ظاهری افراد و بویژه زنان را حجاب می‌گویند که مانع از نگاه نامحرم به آنان می‌شود. عفاف نیز دارای معانی گوناگونی است که در مجموع تعریف کاملی را به ما خواهد داد. راغب اصفهانی در مفردات القران می‌نویسد: العفه حصول حاله للنفس تمتنع بها غلبه الشهوه؛ عفت حالتی درونی و نفسانی است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگیری می‌شود.(۳)
البته قابل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است، گاه به معنای خود نگهداری و پاکدامنی است و گاه «عفت» به معنای قناعت آمده و مسائل مالی مورد نظر است.(۴) آنچه در این مقاله مورد نظر ماست مفهوم اولی است یعنی خود نگهداری از شهوت و مسائل جنسی؛ اگرچه می‌توان برای هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضرری به مفهوم آن نمی‌خورد. از مجموع معانی ذکر شده برای حجاب و عفاف می‌توان نتیجه گرفت که عفاف نوعی حجاب درونی است که انسان را از گناه باز می‌دارد.
حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیف‌تر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این گروه از حجاب، تنها پوسته‌ای و ظاهری بی‌معنا دارند و از سوی دیگر کسانی هستند که ادعای عفاف کرده و با تعابیری همچون؛ من قلب پاکی دارم، خدابا قلبها کار دارد، آدم باید چشمش پاک باشد و... خود را سرگرم کرده و مصداق «لیفجر امامه»‌(بلکه انسان می‌خواهد آزاد باشد و گناه کند- قیامت آیه ۵) می‌شوند.
انسان‌هایی چنین باید در قاموس اندیشه خود نکته‌ای اساسی را بنگارند و آن این است که درون پاک، بیرونی پاک می‌پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاکی به نام بی‌حجابی و بدحجابی نخواهد شد. امام خمینی(ره) پیام‌آور ارزشهای الهی درباره حجاب و عفاف می‌فرماید: «توجه داشته باشید حجابی که اسلام قرار داده است برای حفظ ارزش‌های شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است- چه برای مرد و چه برای زن- برای این است که آن ارزش‌های واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه‌های شیطانی یا دست‌های فاسد استعمار پایمال شوند این ارزشها زنده بشوند.»(۵)




برچسب ها :
حرمت زن

حرمت زن

بـانوان بـه عـنوان نيمى از جـامعـه اسـلامى كه در دامان خـود انسانهاى پاك و برجسته مى پرورانند, داراى حرمت و احترام ويژه اى مى باشند. آنان معلمان عاطفه هستند و پيكره اجتماع, بـا محبـت و تـربـيت آنها استـوار خواهد ماند. مفسران و انديشه گران بـر اين بـاور هستـند كه ((قرآن كريم وقتـى در بـاره حجـاب سخن مى گويد, مى فرمايد: حجاب عبارت است از يك نحـوه احـتـرام گذاردن و حـرمت قايل شدن براى زن, كه نامحرمان او را از ديد حيوانى ننگرند. در قرآن عـلت و فلسـفه حـجـاب را چـنين ذكر مى كند كه: ذلك ادنى ان يعرفن فلا يوذين (احـزاب, 33)  يعنى بـراى اينكه شـناخـتـه نشوند و مورد اذيت واقع نگردند, چرا كه آنان تـجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.))
بـا اندكى تدبـر در آيات قرآن فلسفه حجاب را بـه گونه اى صريح مى بينيم و مى يابـيم كه احترام و حرمت زن, فلسفه حقيقى و يا يكى از فلسفه هاى حـجـاب است. بـراستـى اگر معرفت انسان بـه شريعت و تعاليم دينى بالا رفته و قرآن را كه آيين نامه سعادت و كمال بـشر است درك كند, به عظمت حجاب پى برده و مى فهمد بى حجابى و بدحجابى ثـمره عدم معـرفت و شـناخـت حـقيقى جـايگاه زن در هسـتـى اسـت. مقام زن در آيات گوناگون و همچنين در روايات بـسيارى ذكر شده و همين آيات و روايات منشـإ فتـواى مراجـع در رسـاله هاى عمليه گرديده و حكم حجاب بـه عنوان يكى از واجبـات دينى مطرح و بـيان شده اسـت. مـا اين حـرمـت را در قـرآن و روايات پـى مـى گـيريم.
در قرآن كريم پس از بـيان كيفيت حجاب بـراى زنان, بـه علت آن پرداخته و مـى فـرمـايد: ((و لا يبـدين زينتـهن الا مـا ظهر مـنها وليضربن بخمرهن على جيوبهن و لا يضربن بـإرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتـهن))و زينتـهاى خـود را آشكار نكنند, مگر آنچـه كه پـيدا است و بـايد روسرى خـود را بـر گردن خـويش اندازند ... و پـاهاى خود را[ بـه گونه اى بـه زمين] نكوبـند, تا آنچه از زينت ايشان كه نهفتـه مى دارند, معلوم گردد.)) خـداوند متـعال در اين آيه شريفه ـ كه در مدينه نازل شده است ـ حكم حجاب را به گونه اى صريح و آشكارا مطرح نموده و علاوه بـر ظرافتـهاى خاصى كه در نوع پوشـش زنان وجـود دارد, اشـخـاص محـرم را نيز ذكـر مى كـند, تـا نامحرمها بازشناسانده شوند و در پايان فلسفه پوشش بيان شده است كه زينتها و زيبـاييهاى زنان در مقابـل نامحرم آشكار نشود, تـا آنها مورد توجه نگاههاى ناپـاك قرار نگيرند و احتـرام آنان حفظ گردد.
در قرآن پس از سفارش زنان خداوند متعال مى فرمايد:
يا ايها الذين آمنوا لا يحل لكـم ان تـرثـو النسـإ كـرها و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتيتموهن الا ان يإتين بفاحشه مبينه و عاشروهن بالمعروف((اى كسانى كه ايمان آورديد! براى شما حلال نيست كه زنان را برخلاف ميلشان ارث بريد, و بـر آنان سخت نگيريد تـا بـخشى از آنچه بـه آنان داده ايد از چنگشان درآوريد, مگر آنكه مرتـكب عمل زشتـى شوند كه ثابـت شده بـاشد و بـا آنها بـه شايستگى رفتار كنيد.))
در اين آيه رسوبـات عقايد جـاهلى مورد نهى قرار گرفتـه است و حقوق و ارزش پايمال شده زن در جاهليت و قبـل از ظهور اسلام صريحا مورد انتـقاد واقع شده و دريچه اى جـديد بـه سوى ارزش و عظمت زن گشـوده مى شـود. زنانى كه قـبـل از اسـلام در كودكى زنده بـه گور مى شدند و يا در هنگام ازدواج مورد ظلم قرار مى گرفتند و چون شىء كم ارزشى از سوى پـدران بـه ارث گذاشـتـه مى شـدند, بـا اين آيه, ارزشمند مى شوند و حيثيت و حقوق به تاراج رفته آنان بـازگردانده مى شود و مورد سفارش و مرحمت قرار مى گيرند. اين ارمغانى خجسته و مبارك از سوى خداوند متعال بود كه با كلام آسمانى به مردم ابـلاغ شد. ((قرآن ما را متـوجـه كرد, و مى فرمايد: بـا زنها معاشـرت نيك داشته بـاشيد و در مجامع خود آنان را راه دهيد و اگر بـراى شما خوشـايند نيسـت كه در مجـامع خـود شـركت دهيد آنها را, اين كار ناخـوشـايند را بـكـنيد. ممكـن اسـت خـير فـراوانى در اين كـار بـاشد(يجـعل الله فيه خـيرا كثـيرا)و شما ندانيد و اين معاشرت, اختصاصى به مسايل خانوادگى ندارد.
در آيه ديگر حـرمت و شخـصيت زن بـه عنوان فلسـفه حـجـاب مطرح مى شود: ((يا ايها النبـى قل لازواجـك و بـناتـك و نسإ المومنين يدنين عليهن من جـلابـيبـهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يوذين. اى پيامبر! به زنان و دخترانت و زنان مومنان بگو: پوشش خود را بـر خود فرو پـوشند. اين بـراى آنكه شناختـه شوند و مورد آزار قرار نگيرند, مناسب تر است و خدا آمرزنده و مهربان است.
در اين آيه زنان و دختران پيامبر و زنانى كه همسر مردان مومن هستند, از ديگر زنان جامعه آن روز جدا مى شوند و حكم حجاب بـراى اين زنان محـتـرم آورده مى شـود. از ظاهر آيه مى تـوان دريافت كه حجاب به خاطر احترام و حرمت زنان بوده و مقام آنان به قدرى والا است كه بايد از طريق حجاب شناخته شوند; مبـادا مانند زنان كفار مـورد آزار و اذيت قـرار گـيرند. اين دسـتـه از زنان بـه خـاطر اعتقادات و بـاورهاى دينى, داراى ارزش و مقامى افزون از ديگران هستند و حرمت آنها بايد مورد شناسايى قرار گيرد.



برچسب ها :

مقایسه  بدحجابی و  با حجابی

آيا يك زن با حجاب ، كه در پوشش ايمان درآمده و لباس اسلام به تن كرده و خود را به روپوش كرامت و شرف آراسته و خشنودى خدا را جلب كرده و به درجات بهشت نائل گرديده و شخصيت واحترام و پاكدامنى را در خود افزايش داده كه وقتيكه انسان به او نگاه ميكند، چيزى جز حجاب و چادر نمى بيند، و اصلاً نمى داند كه آيا او جوان است يا پير؟ زشت است يا زيبا؟ از اين رو با ديده احترام به او نظر مى كند و در صدد آزارش برنمى آيد، چون مى داند او زنى است كه بدينش پاى بند است و نگهبان شرافت و متمسك به اسلام خويش مى باشد و از پستى اِباء دارد، و از بى حجابى و خود نمايى پاك است و از فساد و انحراف دورى مى گزيند. برتر است ...

زيرا همه اينها در اثر بى حجابى و بدحجابى بر او پيش مى آيد.دو زن را با هم مقايسه كنيد كدام يك بهتر است ؟ كداميك سنگين تر و محترم هستند، كدام يك از نظر مقام و مرتبه عالى ترند؟

شرافت خود را از دست بدهد، و در كرامت خويش زيان ببيند، و در بدبختى و بيچارگى و بدحالى قرار گيرد.

يا يك زن بى حجاب يا بد حجاب كه لباس حيا را از تن بيرون آورده و روپوش ايمان را كنده (زيرا كه در حديث است حيا از ايمان است و كسيكه حيا ندارد ايمان ندارد) و فرمان قرآن را مخالفت كرده وبى بند و بارى و خودنمائى را مانند زنان جاهليت قديم پيش گرفته ، و به زنان يهودى و مسيحى شبيه شده و عظمت و شخصيت خود را از دست داده ، و بدنش را نمايان و صورت و دستها و سينه و زينتهاى بدنش را آشكار ساخته ، نظر بدكاران را به خود جلب كرده و چشم خيانتكاران را بر خود خيره نموده و بدنش را مانند كالائى در بازار در معرض نمايش گذاشته و در معرض ديد همگان قرار داده چه بسا او را مسخره و بيچاره كنند، و گاهى به او تجاوز نمايند و عفّت او را از بين ببرند و...




برچسب ها :

آثار و فواید حجاب در ابعاد مختلف


حجاب و پوشش، در ابعاد مختلف، دارای آثار و فواید زیادی است که بعضی از مهم‌ترین فواید آن عبارت‌اند از:

الف) فایده‎ی حجاب در بُعد فردی:
یکی از فواید و آثار مهم حجاب در بُعد فردی، ایجاد آرامش روانی بین افراد جامعه است که یکی از عوامل ایجاد آن عدم تهییج و تحریک جنسی است؛ در مقابل، فقدان حجاب و آزادی معاشرت‎های بی‎بندوبار میان زن و مرد، هیجان‎ها و التهاب‎های جنسی را فزونی می‎بخشد. غریزه‌ی جنسی، غریزه‎ای نیرومند، عمیق و دریا صفت است که هرچه بیش‌تر اطاعت شود بیش‌تر سرکش می‎گردد؛ هم‌چون آتشی که هرچه هیزم آن زیادتر شود شعله‎ورتر می‎گردد. بهترین شاهد بر این مطلب این است که در جهان غرب که با رواج بی‎حیایی و برهنگی، اطاعت از غریزه‌ی جنسی بیش‌تر شده. این مطلب پاسخ روشن و قاطع به افرادی است که قایل‎اند همه‌ی گرفتاری‌هایی که در کشورهای اسلامی و شرقی بر سر غریزه‌ی جنسی وجود دارد، ناشی از محدودیت‎هاست؛ و اگر به کلی هرگونه محدودیتی برداشته شود و روابط جنسی آزاد شود، این حرص و ولعی که وجود دارد، از بین می‎رود.

البته از این افراد باید پرسید؛ آیا غرب که محدودیت روابط زن و مرد و دختر و پسر را برداشته است، حرص و ولع جنسی در بین آنان فروکش کرده است یا افزایش یافته است؟! پاسخ هر انسان واقع‎بین و منصفی به این سؤال این است که نه تنها حرص و ولع جنسی در غرب افزایش یافته است، بلکه هر روز شکل‎های جدیدتری از تمتّعات و بهره‎برداری‎های جنسی در آنها رواج و رسمیت می‎یابد.
یکی از زنان غربی منصف، وضعیت جامعه‎ی غرب را در مواجهه با غریزه‎ی جنسی این‎گونه توصیف کرده است:
کسانی می‌گویند مسئله‌ی غریزه‌ی جنسی و مشکل زن و حجاب در جوامع غربی حل شده است؛ آری، اگر از زن روی‌گرداندن و به بچه و سگ و یا هم‌جنس روی آوردن حل مسئله است، البته مدتی است این راه حل صورت گرفته است!!

ب) فایده‎ی حجاب در بُعد خانوادگی:
یکی از فواید مهم حجاب در بُعد خانوادگی، اختصاص یافتن التذاذهای جنسی، به محیط خانواده و در کادر ازدواج مشروع است. اختصاص مذکور، باعث پیوند و اتصال قوی‌تر زن و شوهر، و در نتیجه استحکام بیش‌تر کانون خانواده می‎گردد؛ و برعکس، فقدان حجاب باعث انهدام نهاد خانواده است. یکی از نویسندگان، تأثیر برهنگی را در اضمحلال و خشکیدن درخت تنومند خانواده، این گونه بیان کرده است:

در جامعه‎ای که برهنگی بر آن حاکم است، هر زن و مردی، همواره در حال مقایسه است؛ مقایسه‌ی آنچه دارد با آنچه ندارد؛ و آنچه ریشه‌ی خانوده را می‎سوزاند این است که این مقایسه آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن می‎زند. زنی که بیست یا سی سال در کنار شوهر خود زندگی کرده و با مشکلات زندگی جنگیده و در غم و شادی او شریک بوده است، پیداست که اندک اندک بهار چهره‎اش شکفتگی خود را از دست می‎دهد و روی در خزان می‎گذارد. در چنین حالی که سخت محتاج عشق و مهربانی و وفاداری همسر خویش است، ناگهان زن جوان‎تری از راه می‎رسد و در کوچه و بازار، اداره و مدرسه، با پوشش نامناسب خود، به همسر او فرصت مقایسه‎ای می‎دهد؛ و این مقدمه‎ای می‎شود برای ویرانی اساس خانواده و بر باد رفتن امید زَنی که جوانی خود را نیز بر باد داده است؛ و همه‌ی خواهران جوان لابد می‎دانند که هیچ جوانی نیست که به میانسالی و پیری نرسد و لابد می‎دانند که اگر امروز آنان جوان و با طراوت‌اند در فردای بی‎طراوتی آنان، باز هم جوانانی هستند که بتوانند برای خانواده‌ی فردای آنها، همان خطری را ایجاد کنند که خود آنان امروز برای خانواده‎ها ایجاد می‎کنند.

ج) فایده‎ی حجاب در بُعد اجتماعی :
یکی از فواید مهم حجاب در بُعد اجتماعی، حفظ و استیفای نیروی کار در سطح جامعه است. در مقابل، بی‎حجابی و بدحجابی باعث کشاندن لذت‎های جنسی از محیط و کادر خانواده به اجتماع، و در نتیجه، تضعیف نیروی کار افراد جامعه می‎گردد. بدون تردید، مردی که در خیابان، بازار، اداره، کارخانه و … همواره با قیافه‎های محرّک و مهیّج زنان بدحجاب و آرایش کرده مواجه باشد، تمرکز نیروی کار او کاهش می‎یابد. برخلاف نظام‎ها و کشورهای غربی، که میدان کار و فعالیت‎های اجتماعی را با لذت‎جویی‎های جنسی درهم می‎آمیزند،اسلام می‎خواهد با رعایت حجاب و پوشش، محیط اجتماع از این‎گونه لذت‎ها پاک شده، و لذت‎های جنسی، فقط در کادر خانواده و با ازدواج مشروع انجام شود.

د) فایده‎ی حجاب در بُعد اقتصادی :
استفاده از حجاب و پوشش، به ویژه در شکل چادر مشکی، به دلیل سادگی و ایجاد یکدستی در پوشش بانوان در بیرون منزل، می‎تواند از بُعد اقتصادی نیز تأثیر مثبت در کاهش تقاضاهای مدپرستی بانوان داشته باشد؛ البته به شرط این‎که خود چادر مشکی دست‌خوشِ این تقاضاها نگردد. متأسفانه بعضاً مظاهر مدپرستی در چادرهای مشکی نیز مشاهده می‎گردد، به گونه‎ای که برخی از بانوان به جای استفاده از چادرهای مشکی متین و باوقار، به چادرهای مشکی، توری، نازک و دارای طرح‎های جِلف و سبک که با هدف و فلسفه حجاب و پوشش تناسبی ندارند روی می‎آورند.یکی از دانشجویان محجبه درباره‌ی رواج فرهنگ مدگرایی در خاطرات قبل از انقلاب خود گفته است:
یادم می‌آید آن وقت‌ها که حجاب نداشتم، اگر دو روز پشت سر هم قرار بود که به خانه‌ی کسی بروم، لباسی را که امروز پوشیده بودم، حاضر نمی‌شدم فردا بپوشم! احساس می‌کردم مسخره است و سعی داشتم حتی اگر شده، لباس دیگران را به عاریه بگیرم و بپوشم، تا من هم با لباس جدیدی رفته باشم. این کارها واقعاً رفاه حال و راحتی را از خانم‌ها سلب کرده بود. علاوه بر فواید یاد شده، به طور فهرست‎وار فواید و آثار دیگری نیز برای حجاب و پوشش می‎توان نام برد، که مهم‎ترین آنها عبارتند از:
ـ حفظ ارزش‎های انسانی؛ مانند عفت، حیا و متانت در جامعه و کاهش مفاسد اجتماعی.
ـ هدایت،کنترل و بهره‎مندی صحیح و مطلوب از امیال وغرایز انسانی.
ـ تأمین و تضمین سلامت و پاکی نسل افراد جامعه




برچسب ها :
حجاب

امام خامنه ای (مدظله العالی) :

 

بر روی مسئله حجاب

«کار هنری و کار زیبای تبلیغی» باید صورت گیرد تا این مسئله در ذهن جای گیرد .

 من فکر می کنم در وضع کنونی اگر در کنار میل طبیعی زن به حجاب شایسته،

نوعی «تبلیغات صحیح» که بتواند نقطه نظر اسلام را هم تامین کند ارائه شود،

زنان ما به حجاب اصیل اسلامی و شرعی رو خواهند آورد.

  در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که «هنر» را تمام عیار

و با «قالبی مناسب» به میدان آورد تا اثرگذار شود.

 

مقام معظم رهبری

 




برچسب ها :

اگر به عیادتت آمده بودم، اول شفای دل خودم را طلب می‌کردم...
 
من مانده‌ام و این همه چین و چروکی که بر صورت شما نشاندم
 
 

به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله وبلاگ آهستان نوشت:

اگر به عیادت آمده بودم آقا

بعد از اشک و آه

سلام و دعا

بغض و بوسه

احوالپرسی و احوالپرسی

یک دنیا توبه می‌کردم

از این همه ادعا

از این همه ولایت پرستی

از این همه ولایت نویسی

از این همه دیوار

از این همه سفارت

از این همه غفلت

از این همه جهالت

از این همه ذوب

از این همه تکلیف و اصول

از این همه حق و وصول

از این همه افسر

از این همه عمار

از این همه سلمان

از این همه مالک

از این همه نخ و دانه‌ی تسبیح

از این همه دوست

از این همه چپ

از این همه راست

از این همه کینه

از این همه عقده

از این همه فتنه

از این همه میر

از این همه شیخ

از این همه سید

از این همه زخم زبان

از این همه تبر که زدیم!

از این همه نوری که زادیم!

از این همه افراط

از این همه تفریط

از این همه «گوش نمی‌کنند چرا؟!»

از این همه گریه‌ی شدید حضار!

از این همه «چند بار بگویم؟!»

از این همه ما اهل کوفه نیستیم!

از این همه …

فرقی نمی کند آقا

ما همه اهل یک قبیله‌ایم

اهل ولایتیم

سراپا گوشیم…

حالا من مانده ام و این همه زخمی که بر قلب شما زدم

من مانده‌ام و این همه چین و چروکی که بر صورت شما نشاندم

من مانده‌ام و چهره‌ای که از شما ساختم

با اخمم، بصیرتم

با سکوت و حرفم

حالا من مانده‌ام و این دل تنگ

من مانده‌ام و این بغضی که بر بوسه‌ام مانده

اگر به عیادتت آمده بودم آقا

اول شفای دل خودم را طلب می‌کردم.

 

سربازان گمنام:(جانم فدای ولایت فقیه).




برچسب ها :


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 29 صفحه بعد